تاریخ انتشار : چهارشنبه 1 آذر 1396 - 0:50
کد خبر : 27182

نوعدوستی هیجانی-نوعدوستی عقلانی؛کمکهای مردمی و بازنمایی اجتماعی بحران

نوعدوستی هیجانی-نوعدوستی عقلانی؛کمکهای مردمی و بازنمایی اجتماعی بحران

بلایای طبیعی به عنوان یکی از بسترهای نمود کنش اجتماعی مطرح است. بستری که بحران را بازنمایی می کند. بحرانی که زندگی روزمره را مختل نموده و حیات فردی و جمعی را مخدوش می کند. در این بستر کنش جمعی معنای متفاوتی پیدا می کند. هم معنای متفاوت و هم نمود متفاوت. معنایابی ذهنی از طریق رفتارشناسی عینی قابل ارزیابی است. براین اساس وقوع فاجعه طبیعی نظیر زلزله، بستر اجتماعی خاصی را تولید می کند که مردم بروی آن به کنش می پردازند. کنش مذکور یکی از مهترین منابع جامعه شناسی برای تحلیل و تخمین ویژگیهای آن مردم است. زلزله کرمانشاه -علاوه بر همه ابعادش- واجد این خصیصه می باشد.

بلایای طبیعی به عنوان یکی از بسترهای نمود کنش اجتماعی مطرح است. بستری که بحران را بازنمایی می کند. بحرانی که زندگی روزمره را مختل نموده و حیات فردی و جمعی را مخدوش می کند. در این بستر کنش جمعی معنای متفاوتی پیدا می کند. هم معنای متفاوت و هم نمود متفاوت. معنایابی ذهنی از طریق رفتارشناسی عینی قابل ارزیابی است. براین اساس وقوع فاجعه طبیعی نظیر زلزله، بستر اجتماعی خاصی را تولید می کند که مردم بروی آن به کنش می پردازند. کنش مذکور یکی از مهترین منابع جامعه شناسی برای تحلیل و تخمین ویژگیهای آن مردم است. زلزله کرمانشاه -علاوه بر همه ابعادش- واجد این خصیصه می باشد.

الف. دولت
۱. نوع خرابی ها بعضا بیانگر مناسبات فساد دولتی است. نامقاوم بودن مسکن مهر به عنوان مسکن دولتی در قیاس با مسکن های شخصی ساز از این دسته است. پیام واضحی که مخاطب از این تمایز دریافت می کند، فساد موجود در نهادهای دولتی است که در قالب قراردادهای پیمانکارانه بروز میابد. این امر به بی اعتمادی مردم به نهادهای دولتی انجامیده است. حجم گسترده واریز وجوه نقدی کلان (بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون تومان) به چهره های برجسته جامعه مدنی نظیر دکتر صادق زیباکلام موید این نکته است.

۲. مدیریت بحران توسط نهادهای اجرایی استان ضعیف بوده است. مواجهه مسولین، اقدامات و اعلام موقعیت، بیانگر ناکارامدی دستکم بخشی از این مدیران و دستگاههای اجرایی می باشد. پیام مشخصی که مخاطب از این نکته دریافت می کند همانا فساد موجود در روابط سازمانی است که در قالب انتصابهای نادرست و عزل و نصبهای رانت محور ظهور می نماید.

همچنین این دستگاهها دستشان به سمت مردم و کمکهای مردمی دراز است. چنان از مدیریت مالی بحران ناتوانند که همواره ملت بایستی بار دولت را به دوش بکشد. این نکته نمود دیگری است بر ناکارامدی دستگاههای اجرایی.

ب. مقصد اصلی این نگاشته همانا مواجهه توده مردم با وضعیت بحرانی است که حداقل از دوباب می توان بدان ورود نمود.
۱. اقبال عمومی به کمک رسانی حادثه دیدگان بیانگر حس نوعدوستی موجود در فرهنگ ملی ایران است. لوازم اخلاقی موجود در این فرهنگ کلان موجد کنشگری خاصی است که به تعبیری دقیق می توان آن را “کنشگری وجدانی” نامید. خرده فرهنگهای قومی و هویت طلبی های سیاسی به نفع وجدان انسانی کمرنگ و بلکه بی رنگ می شوند و میل کمک رسانی فزاینده می گردد. مولفه ای مثبت.

۲. این اقبال عمومی اگرچه ترجمان وجدان جمعی است اما آسیب شناسی خاص خودش را دارد. تعداد قابل توجهی از موسسات، گروه ها، انجمن ها، محفل ها و حتی افراد منفرد اقدام به جمع آوری کمکهای نقدی و غیرنقدی نمودند. بخش مهمی از شماره حساب های این گروهها شخصی و به نام فرد حقیقی بوده است. درواقع این میل لگام گسیخته مهرورزی و نوعدوستی و میهن گرایی در ساختاری بی شکل و ناموزون متجلی شده است.

در اینجا من مایلم از دوگانه “نوعدوستی هیجانی” در تقابل با “نوعدوستی عقلانی” سخن بگویم. درواقع اقبال عمومی مردم برای امداد و آن شکل بی شکل و پراکنده کمک رسانی که هر کسی در هرجایی به هر شکلی به جمع اوری کمکها بپردازد، بازنمایی مشخصی از نوعدوستی هیجانی و غیرعقلانی مردم بوده است. مکانیزم این کمک رسانی ها کاملا مبهم و مبتنی بر روابط فردی می باشد. مشخص نیست توزیع اقلام چگونه در مناطق زلزله زده رخ می دهد؟ مکانیزم ارسال و استفاده از اقلام چیست؟ کجا و کی این اقلام پخش می گردد؟ جایابی اسیب دیدگان و تعادل پراکندگی چگونه انجام می شود؟ مبالغ نقدی در کدام فرایند به مصرف آسیب دیدگان می رسد؟ امانت داری اقلام و ارقام نقدی چه ضمانتی دارد؟ همه اینها ابهاماتی است که در کمک رسانی های مردمی وجود دارد. می توان یاداور شد بحرانهایی نظیر زلزله بم و رودبار را. پس از آن بحرانها مشاهده شد که بعضا کمکهای مردمی یا نهادی بعدتر در بازار نقطه دیگری از کشور به فروش می رسید!

“انسان یاریگر” به مثابه یک سوژه معنایی، چنان متاثر است و از خود بیخود که فقط می خواهد وجدان “خویش” را آرام کند و در “ثواب” عمل خیر شریک شود. بی توجه به اینکه نیت خیر و نوعدوستانه اش به مصرف عملی فرد نیازمند می رسد یا خیر. این همان نوعدوستی هیجانی است که سازوکار عقلانی و مدبرانه در آن وجود ندارد.
نمونه دیگر همانا حجم نفراتی است که بر اساس همین نوعدوستی راهی مناطق زلزله زده می شوند غافل از اینکه اسکان و تغذیه خود این افراد بر دشواری ها خواهد افزود. نیت یاری مبدل به باری می گردد.

در یک جمع بندی می توان بیان داشت که در تحلیل جامعه شناختی بحران زلزله با دو قلمرو فراخ دولت و ملت مواجهیم. الف. قلمرو دولت با دو گزاره ۱. ناکارامدی پیمانکاری دولتی در مرحله پیش از بحران و ۲. ناتوانی دستگاههای اجرایی در مدیریت بحران قابل اشاره است. ب. قلمرو ملت ناظر بر خصایص ملت و نوعدوستی هیجانی است که در فقدان نوعدوستی عقلانی به بازنمایی بحران می انجامد.

 

یادداشتی از دکتر عباس نعیمیجورشری (جامعه شناس)

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.