حرفهای جذاب مهدی فخیم زاده در برنامه سی و پنج همیشه از فیلم ساختن میترسیدم/ در دهه شصت فیلم عرفانی تقلبی ساختم!
جارستان-مهدی فخیمزاده به تازگی بازی در سریال «علی البدل» سیروس مقدم را به پایان رسانده و در پی انتشار یکی دو خاطره از کتاب زندگینامهاش مورد توجه قرار گرفته؛ کتابی به نام «سینما و من» که شرح مبسوط از دوران سخت حضور او در عرصه سینماست. او در گفتوگو با فریدون جیرانی نکات جالب و
جارستان-مهدی فخیمزاده به تازگی بازی در سریال «علی البدل» سیروس مقدم را به پایان رسانده و در پی انتشار یکی دو خاطره از کتاب زندگینامهاش مورد توجه قرار گرفته؛ کتابی به نام «سینما و من» که شرح مبسوط از دوران سخت حضور او در عرصه سینماست. او در گفتوگو با فریدون جیرانی نکات جالب و جدیدی از این کتاب و وضعیت گذشته و فعلی سینمای ایران مطرح کرده است.
گزیدهای از حرفهای مهدی فخیمزاده را بخوانید:
– در کتاب «سینما و من» خودم را سانسور نکردم اما بعضی چیزها هم نوشته نشده چرا که چالش برانگیز بود و نوشتن آنها برایم دردسر ایجاد میکرد. سعی کردم در مورد بدنه سینمای ایران که کسی درمورد آنها حرف نزده بنویسم. در جریان همه چیز بودم و میخواستم هر چیز مهمی که میشد را در کتابم بیاورم…سینمای بعد از انقلاب و شکل گیری تشکیلات سینمایی در معرض فراموشی قرار داشت و برای من مهم بود به آن بپردازم. زندگی شخصیام را در این کتاب نیاوردم و فقط زندگی سینمایی را مکتوب کردم. تلاشم برای ورود به سینما و تلاشی را که سینما برای دفع من کرد، نوشتم. چرا که سینما آن سالها از من و امثال من خوشش نمیآمد. درکتابم چیزهایی را نوشتم که برای مخاطب جذاب باشد و ارزش افزوده ایجاد کند. حتی در مورد برخی فیلمهای خودم چیزی ننوشتم.
– از فیلم ساختن میترسم. این ترس برای الان نیست، همیشه از فیلمسازی میترسیدم. همه ما همینطوری هستیم، ناخودآگاه در مرحله پیش تولید آرزو داریم همه چیز به هم بخورد تا کار کنسل شود.
– سال ۷۳ وارد تلویزیون شدم و «تنهاترین سردار» را ساختم. بعد بلافاصله «ولایت عشق» را ساختم که تا سال ۸۰ طول کشید. سال ۸۰ به سراغ «خواب و بیدار» رفتم و بعد از آن «حس سوم» و «بی صدا فریاد کن» و بالاخره «ساختمان ۸۵». اما از سریال «ساختمان ۸۵» به بعد فاصلهای افتاد که نه من بلکه خیلیها کار نکردیم. به دوره آشوب سینما خوردیم. دورهای که دوست بازی مد شد و سینما به سمت دولتی شدن رفت. فقط با پول دولت میتوانستیم فیلم بسازیم و خب من هم در تمام عمرم هیچ پولی از دولت بابت سینما نگرفتم. اصلا اگر داده بیاید بگیرد.
– من از مدافعان فیلم «ابد و یک روز» هستم. ابد و یک روز یک برشی از وضعیت یک خانواده است که شخصیت هایش بسیار جذابند و با آنها ارتباط برقرار می کنم. سینمای «ابد و یک روز» از نئورئالیسم میآید که در جهان هم مشابه آن را داریم. «ابد و یک روز» از جنس سینمای امریکا نیست. به سینمای اروپا و به نوعی به نئورئالیسم ایتالیا نزدیک است.
– اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم بخشی از فروش بالای امسال سینمای ایران به سیاست های سازمان سینمایی مربوط است که اجازه داد فیلمهایی با عطر و طعمی که بیشتر شبیه به سینما است ساخته و اکران شوند.
– یک آقایی در روزنامهای دائما مینوشت مخاطب با سینما قهر کرده و باید فیلمهای خارجی نمایش داده شود. حتی بهروز افخمی هم در اوایل برنامه هفت در این مورد حرف میزد. اما اتفاقی که افتاد این بود که سازمان سینمایی از تنگ نظری دست برداشت. البته این بین هزینههایی هم داد و فیلمهایی آمد که برایش دردسر درست کرد. برای مثال ساخت و نمایش فیلمی مثل «عصر یخبندان» نشان دهنده این سیاست های جدید بود چرا که فضایی متفاوت داشت و شخصا از دیدن آن تعجب کردم. الان فضای متفاوتی ایجاد شده و فیلم ها بر محور قصه شکل گرفتند برای مثال «جامه دران» و «عادت نمیکنیم». اما در دورهای که آقای شمقدری و دوستانش بودند آنقدر فشار بود که اصلا نمیدانستیم به چه چیزی اجازه میدهند.
– در زمان شاه ما از روی عکس فیلم ها تصمیم میگرفتیم به سینما برویم یا نه. اگر شمشیر در عکس نازک بود فیلم را نمیدیدم اما اگر شمشیر کلفت بود میفهمیدم آن فیلم بزن بکش است و انتخابش میکردیم. عکس و انونس فیلم ها در شناسایی آنها به مخاطب تاثیر زیادی دارد. در زمانهای قدیم هم عکس، آنونس تلویزیونی، تبلیغ روزنامه ای و نام فیلم در فروش آن موثر بود.
– در دهه شصت حسین فرحبخش فیلم های پرفروش میساخت. علتش این بود که فیلمهایش به سینمای واقعی نزدیک تر بود. دنبال درجهبندی و روشنفکر بازی و نظر منتقدان نبود. به فیلم هایش درجه «ج» میدادند و قبول میکرد. فیلمش را میساخت و فیلم هم میفروخت. اما همان زمان بقیه چشمشان به درجه بندی بود و بخاطر درجه گرفتن فیلم میساختند. من خودم فیلم «تپش» را به همین دلیل ساختم و الان حاضر نیستم نگاهش کنم. واقعا یک فیلم عرفانی قلابی ساختم.
– برنامه ریزی و رفتار آن زمان به گونهای بود که فیلمسازان را به مسیر خاصی هدایت کرد. به فیلم خواستگاری من درجه «ج» دادند. اقای انوار در یک جلسه ای در اسفندماه از فیلم «نقش عشق» تعریف کردند و به فیلم خواستگاری حمله کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم و داد و فریاد به راه افتاد.
– وقتی در یک فیلمی موضوعی به تصویر کشیده میشود و آن قسمت را از فیلم در میآورند به این معنا است که هر کس دیگری هم در فیلمش این موضوع را بیاورد سانسور میشود. این موارد در بین بچه ها و فیلمسازان پخش میشود و سانسور معنی پیدا میکند. انگار یک ندایی است که میگوید از این مسیر کسی عبور نکند که اگر برود به سانسور دچار میشود.
– «مسافران مهتاب» آن زمان درجه «دال» گرفت . از قوانین این درجه یکی این بود که حق اکران در ۱۲ مرکز استان را نداشت، حق تبلیغ تلویزیونی نداشت، حق تبلیغ پشت ماشین هم نداشت. در کل میخواستند فخیم زاده را حذف کنند. اما من در دفترم را بستم و در دفاتر دیگر به کارگردانی پرداختم. فخیم زاده را نمیتوان حذف کرد. هنوز مردم در خیابان من را به نام نمکی صدا میکنند و تلویزیون سه چهار بار حق رایت آن را از من خرید. البته آن موقع مشخص بود که نمیخواستند یک نوع خاصی از تفکر رشد کند.
– یکی از دلایل حذف من نقشی بود که در شکل گیری مجمع تولید کنندگان داشتم. ما آن موقع میگفتیم این نوع از درجه بندی که گذاشتید درجه بندی آدم هاست نه فیلم ها و این کار شما به سینما آسیب میزند و سینما را به عنوان سرگرمی از بین می برد. این حرف من به آنها بر خورد. ما در دفتر آقای سبکی در شیراز فیلم جلسه داشتیم. آقای انوار دم در امده بود و آقای نجفی پایین رفت و با او صحبت کرد. بعد آمد و گفت من دیگر نمیتوانم با شما کار کنم چون انوار ناراحت است. البته این حرف ها به این معنی نیست که آنها خدمت نکردند. آنها هم با آرمان های خودشان خدمت کردند . اما میگفتند سینما فقط از نگاه ما. نگاه عرفانی و وجه هنری اسلامی. چالش اصلی هم وقتی به وجود آمد که افرادی با تفکری دیگر تصمیم گرفتند کار کنند.
– برای بچه های انقلابی که یکی از تندترین افرادش مخملباف بود و حتی تا چند سال میگفت با بیضایی در یک لانگ شات قرار نمیگیرم، سینما جذاب بود ولی از نحوه تولید در سینمای قبل انقلاب که شاخصه اش بخش خصوصی بود خبر نداشتند. بعد از انقلاب هم تا قبل از فارابی بخش خصوصی مشارکت داشت. آقای محمدزاده که «برزخی ها» را ساخت و ما که با تعاونی کار میکردیم از جیب خودمان پول میگذاشتیم. من برای «تشریفات» هیچ پولی از فارابی نگرفتم. آن پولی هم که گفته میشود برای فیلم «فرار» بود که آقای آقاجانی داد و بلافاصله بعد از اکران هم پس گرفت. فیلمسازی در آن آن دوران این گونه بود که خودمان پول میگذاشتیم و وسایل و لابراتوار و تدوین هم قراردادی بود که از سر اکران هزینه آن را پرداخت میکردیم.
– وسایل و تجهیزات فارابی از زمانی آمد که صدای سر صحنه آمد. چون گران بود فارابی وارد کرد. زمان جنگ نگاتیور را هم با یارانهای مخصوص وزارت ارشاد میداد. قبل از انقلاب سینما همه چیز دست بخش خصوصی بود، زمانی که انوار آمد با تعداد فیلمهایی کم و محدود سینما راه افتاد. آنها رفتند به سمتی که سینمای ایدئولوژیک در تقدیس جنگ و … راه بندازند. نسلی را به وجود آوردند که از دلش حاتمیکیا و ملاقلی پور بیرون آمدند. به آنها پول دادند و آنها فیلم ساختند. اما در آن سال ها ادم های زیادی آمدند که پول گرفتند و فیلم ساختند و رفتند. سینمای دولتی و تفکری که پول بدهی فیلم بسازند غلط است.
– در سالهای ۶۵ و ۶۶ آن نوع سینما که هدف خود را سرگرمی و فراغت مردم میدید مقابل فارابی مقاومت میکرد. آنها هم دو اهرم درست کردند که درجه بندی و «ممنوعالکاری» بود. این محدودیتها به خاطر اندیشهای بود که طبق آن میگفتند میخواهیم فیلمها با کیفیت باشند. آدمهای درست و مومنی بودند که قصد خیر داشتند و میخواستند به رشد و تعالی سینما کمک کنند اما آرمان ها و ایدئولوژی خودشان را داشتند که ربطی هم به کلیت نظام نداشت به همین دلیل از دل نظام مخالفانی مثل مرتضی آوینی در سوره داشتند. مهدی نصیری در کیهان پیدا شد که مخالف این ها بود و من هم آن زمان شش شماره در کیهان نوشتم. با مهدی نصیری همفکر نبودم اما هر دو مخالف آن وضعیت بودیم و آن جا بود که مخالفانی که درون نظام شکل گرفتند با مخالفانی که درون سینما شکل گرفتند همراه شدند.
– درجه بندی به شدت به سینما لطمه زد و برای ترویج یک تلقی خاص از سینما بود که با سینما اوقات فراغت مخالف بود. درجه بندی را تا سال ۷۶ نتوانستند از بین ببرند. البته سیف الله داد اول اکران بندی را حذف کرد تا کم کم درجه بندی شل شود. شورای صنفی نمایش هم میراث خوار درجه بندی است. الان هم با شورای صنفی نمایش مخالف ام. این وظیفه سینمادارها است که با هم برای اکران فیلم رقابت کنند.
– جمهوری اسلامی با سوبسیدها خیلی به سینما کمک کرد. در یک دوره ای اگر حمایت دولتی نبود سینما تعطیل میشد. الان به جایی رسیدیم که با تحریم ها و گرفتاری ها دولت پول زیادی برای حمایت ندارد. من در سخنرانیای که ماه رمضان امسال در حضور رییس جمهور انجام دادم به آقای روحانی گفتم بیکاری در سینما بیداد میکند و ایشان گفتند این گرفتاری را همه در بخش خصوصی دارند. نهادهای حکومتی هم به این نتیجه رسیدند که سینما رسانه نیست و نمیتوانند از این تریبون استفاده کنند. به این نتیجه رسیدند که بهتر است یک مستند درباره نیرو دریایی بسازیم و از تلویزیون پخش کنیم و سینما جای این کار نیست. الان دولت باید تصدیگری اش را کم کند. فارابی هم تعطیل شود که نه پول بدهد نه وسیله.
– من اگر فیلم بد ساختم ایوبی را به مجلس و قوه قضاییه نبرید. این باعث میشود او سفت بگیرد.
– عباس کیارستمی هرگز فیلم های خود را به سینما تحمیل نکرد و نگفت فلان فیلم من را حتما اکران کنید. کسانی هم که به سینمای هنری و جشنواره ای علاقه دارند کار خود را بکنند. اما انچه میماند سینمای اوقات فراغت است و هر کس بیشتر بتواند اوقات فراغت را پر کند در این جنگ برنده است. این تفکر استراتژیک است.
– سناریویی دارم که در حال کار روی آن هستم و اگر بگیرد و بشود امسال آن را فیلم میکنم. قهرمان دارد و سرگرم کننده است. فعلا هم تصمیم به سریال سازی ندارم.
آی سینما
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰