تاریخ انتشار : شنبه 4 شهریور 1402 - 19:33
کد خبر : 119945

یادداشتی برای استاد حبیب پورسیفی

روزگار باباحبیب«+ویدئو»

روزگار باباحبیب«+ویدئو»

پایگاه خبری تحلیلی جارستان/پرده اول چارلی چاپلین در چهل‌و‌چهارمین مراسم اهدای جوایز اسکار، ۸۲ ساله بود و پس از ۲۰ سال تبعید برای گرفتن جایزه اسکار افتخاری به آمریکا بازگشت. وقتی نام چاپلین برده شد، حاضران در سالن ایستادند و ۱۲ دقیقه او را تشویق کردند؛ طولانی‌ترین تشویق ایستاده تاریخ اسکار! بیست‌و‌سوم فروردین سال گذشته،

پایگاه خبری تحلیلی جارستان/پرده اول

چارلی چاپلین در چهل‌و‌چهارمین مراسم اهدای جوایز اسکار، ۸۲ ساله بود و پس از ۲۰ سال تبعید برای گرفتن جایزه اسکار افتخاری به آمریکا بازگشت. وقتی نام چاپلین برده شد، حاضران در سالن ایستادند و ۱۲ دقیقه او را تشویق کردند؛ طولانی‌ترین تشویق ایستاده تاریخ اسکار!

بیست‌و‌سوم فروردین سال گذشته، مراسم باشکوهی توسط حوزه هنری گیلان تحت عنوان “شکرانه حضور”، به بهانه‌ی پاسداشت حبیب پورسیفی در تالار مرکزی رشت برگزار شد. در آغاز این مراسم و با ورود استاد پورسیفی، حاضرین ایستادند و دقایق زیادی وی را مورد تشویق قرار دادند. چنین تشویق و قدردانی طولانی را به‌یاد ندارم. می‌توانستی بغض شادی و حسرت این لحظات را در چهره‌ی حاضرین، به‌خصوص تعدادی از پیشکسوتان حاضر در این مراسم ببینی؛ آرزویی که شاید هیچ‌وقت عمو حبیب نداشت!

پورسیفی در بخشی از سخنان خود گفت: باید قدر هنرمندان را بدانیم به ویژه هنرمندانی که بر گردن هنر گیلان حق دارند و سپس با یادی از هنرمند تازه درگذشته علی حاج علی عسکری ادامه داد، زنده یاد عسگری ستون تئاتر گیلان بود که باید بزرگداشت این هنرمند در زمان حیاتش برگزار می‌شد که در این زمینه غفلت شد.

در پایان این مراسم، زنده‌یاد پورسیفی در مصاحبه با خبرنگار صدا و سیمای گیلان، با فروتنی بسیار علت این لطف و محبت حاضرین را ماحصل ۵۵ سال رفتار دوستانه‌‌ی خود با بچه‌ها(شاگردان) عنوان کرد. یعنی از زمانی که در آموزش و پرورش استخدام شد(۱۳۴۶) و بعنوان مربی هنری مشغول به‌کار شد و شد بابا حبیب. او به‌واقع یک معلم بود، معلم اخلاق!

درس معلم ار بود زمزمه‌ی محبتی

جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را

 

پرده دوم

روزی که همسرشون فوت کردند، به همراه یکی از رفقا برای عرض تسلیت به منزل ایشان رفتیم. می‌گفت مشیت الهی هست و باید صبور بود. گفت که رفقا تلاش داشتند که در قطعه‌ی هنرمندان جایی رو در نظر بگیرند؛ منصرفشون کردم و گفتم نه خانومم هنرمند بود و نه من!

هم خسته بود و هم آرامش داشت. آرامش از این‌که برای همسرش کم نذاشت؛ یعنی سعی کرد کم نذاره و همیشه کنارش باشه. شاید هم اون آرامشی که تو چهره‌ش بود بخاطر این بود که می‌دونست به‌زودی و برای همیشه کنارش خواهد بود. خسته از این که…!

بعد از فوت ایشون، پسرشون(حسین آقا) باهام تماس گرفت و خبر ناگوار رو دادند. بعد از عرض تسلیت، عرض کردم که آمادگی برای تدفین در قطعه‌ی هنرمندان وجود داره؛ فرمودند که با خواهش پدر، کنار قبر مادر خریداری کرده بودیم. نمی‌دونستیم که سفرش این‌قدر زود باشه…!

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

 

پرده سوم

روز مراسم تشییع و خاکسپاری، به دلیل تعمیرات عمومی سالن‌های نمایش اداره کل فرهنگ و ارشاد(که مدتیه بزرگتر نداره!)، امکان برگزاری مراسم در هیچکدام از این سالن‌ها میسر نبود و طبق هماهنگی انجام شده توسط خانواده مرحوم با تنی چند از فعالان تئاتر، و با توجه به گرمای هوا و رعایت حال حضار، مراسم کوتاهی در مقابل مجتمع فرهنگی و هنری خاتم‌ برگزار شد. بعد از خاکسپاری، دوستی به‌نزد من آمد و از عدم حضور مدیران هنری استان و جمعیت نسبتا اندکِ هنرمندان حاضر در مراسم گله کرد و البته از فاصله‌ی کم رحلت استاد پورسیفی با همسرش گفت و گفت: چه خوش سعادت…!

من اما با نگاهی به جمعیت با خود گفتم: آنان که می‌بایست، آمدند و قدردان استاد خود شدند و این شعر از خاطرم گذشت که:

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی

رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب

که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند که این مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم آنجا شتابد

که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش باز کن

که می‌خواهد این قوی، زیبا بمیرد

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.