تاریخ انتشار : یکشنبه 5 تیر 1401 - 20:27
کد خبر : 110185

🔺در مورد سخنان آقای رضا پهلوی… ✍️علی مرادی مراغه ای

🔺در مورد سخنان آقای رضا پهلوی… ✍️علی مرادی مراغه ای

🔺مشکل تاریخی ما، پشت بام بردن شتر نبوده، پایین آوردن آنست! هر موقع اوضاع اقتصادی ایران بدتر میگردد و اعتراضاتی آغاز میگردد، آقای رضا پهلوی در نقش لیدر ظاهر میگردد و بیانیه میدهد و دوباره که اعتراضات فرو می نشیند غیب میگردد. چنین می نماید که فلسفه وجودی ایشان در بدبختی بیشترِ مردم ایران معنی

🔺مشکل تاریخی ما، پشت بام بردن شتر نبوده، پایین آوردن آنست! هر موقع اوضاع اقتصادی ایران بدتر میگردد و اعتراضاتی آغاز میگردد، آقای رضا پهلوی در نقش لیدر ظاهر میگردد و بیانیه میدهد و دوباره که اعتراضات فرو می نشیند غیب میگردد. چنین می نماید که فلسفه وجودی ایشان در بدبختی بیشترِ مردم ایران معنی می یابد و رنجهای مردم ایران برایشان، مائده می آفریند!

داعیه ی رهبری مردم رنجدیده، در حالیکه خود ایشان، در طول زندگی شان، هیچ رنجی به جز زایمان مادرش را تحمل نکرده…!

 

🔺این مردمِ حسرت به دل که اوضاع اقتصادی شان در قرن ۲۱ کم کم شبیه احوالِ مردم طوس در نامه تضرع آمیز غزالی به سلطان‌سنجر گردد، در ۱۲۰سال پیش، میخواستند با انقلاب مشروطیت، طرحی نو دراندازند و از کسوتِ مندرس و چرکین رعیتی بدرآمده، لباس مدرنِ شهروندی بپوشند، میخواستند تا مقدرات خودشان را نه آسمان یا تخمه و اسپرماتوزئیدی ویژه…بلکه خودشان رقم زنند، اما ۱۲۰سال است که همچنان حسرت به دل مانده اند و تقریبا، نصف این ۱۲۰ سال یعنی ۵۷سال آنرا پدر و پدربزرگ آقای رضا پهلوی بر باد داده که ایشان همیشه چشم بر این ۵۷سال بسته اند…!

این درست است که می گویند گناه پدر یا پدربزرگ را نمی توان بر فرزند نوشت، اما اگر این شاهزادگی و پدر و پدربزرگ از ایشان گرفته شود از ایشان چه کاراکتر برجسته ای باقی می ماند که گاهگاهی در جلد لیدر سخن می گوید…؟!

 

🔺برای ما که ریش مان را در حوزه تاریخ سپید کرده ایم، بی هیچ تردیدی، بخشی از این مشکلات، محصول مستقیم عمکردهای پدرتان در دهه های چهل و پنجاه شمسی است و اصولا، هیچ مشکلِ تاریخی، منتزع و منقطع از تاریخ گذشته خود نیست.

مشکل اصلی این مردم، پشت بام بردن شتر نبوده، پایین آوردن آن است! در روستای ما در مراغه، همیشه یک قلچماق پیدا می شد که شرط می بست الاغی یا شتری را به پشت بام برد و او موفق می شد شتر را به پشت بام می برد و بیچاره روستائیان شرط را می باختند، اما مشکل اصلی روستائیان وقتی آغاز می شد که آن قلچماق، حاضر نمی شد دیگر آن شتر را پایین بیاورد و ما نیز قدرتش را نداشتیم! آن وقت التماس و خواهش تمنا که شتر را دوباره پایین بیاورد و ما مجبور می بودیم، تمام خواسته هایش را قبول کنیم و دوباره پول بدهیم و شرط را دوبار ببازیم! چون در غیر اینصورت، آن گاو با تمام سنگینی اش، آنقدر در آن بالا می ماند که سرانجام سقفِ چوبی خانه را بر سر صاحبان خانه خراب می کرد!

 

🔺می دانید که بارها سقفِ این خانه بر سر صاحبانش خراب شده!

پدربزرگت را آیرونساید انگلیسی بالا آورد و او با سرنیزه های قزاقان بالا رفت و آنوقت، مجلس و مطبوعات و یادگارهاری مدنی مشروطیت را از ذات خود تهی ساخت و آنقدر در آن پشت بام ماند و ماند تا اینکه، متفقین آمدند و او را پایین کشیدند و مردم جشن گرفتند!

بار دیگر، پدرت را امریکائیها با کودتا بر پشت بامِ این ملت بردند و او هرگز حاضر نشد به اراده مردم تمکین کند و از پشت بام پایین آید هر چه می گذشت غرور و نخوتش و به همراهش پترودلارها، موجودی از او ساخت که در پاییز پدرسالاری، حتی نرمترین نقدِ نزدیکترین کس را هم تحمل نمی کرد و باز، بزور او را از پشت بام پایین کشیدند و مردم جشن گرفتند…

 

🔺در دهه پنجاه با سرازیری پترودلارها و در اوجِ بریز و بپاشهای جشنهای ۲۵۰۰ساله، در روستایمان وقتی گاوی می خواست دفع فضولات کند من بارها مادربزرگم و زنان فقیر روستا را دیده بودم که می دویدند تا بلکه فضولات گاو را در هوا بگیرند و نگذارند به زمین بیفتند چون، دوباره آب میکشیدند و جوها و گندمها را برای مصارف دوباره از درون آن فضولات سوا میکردند…

براستی، ایرانیانِ تاریخ نخوان! مهارت عجیبی دارند در تراشیدن، پرستیدن و سپس شکستن و پشت بام بردن…!

 

🔺هر موقع شما از پرده بیرون می آیی و بیانیه ایی می دهی، خیلِ طرفدارانت به سبک و سیاقِ پزشک احمدی و گزمکان سرپاس مختاری پدربزرگت، به جنب و جوش درمی آیند و هنوز به پشت بام نرسیده به تهدیدِ منتقدین نظام پادشاهی می پردازند!

آنان چهل سال در مهد دمکراسی زیسته اند اما نه تنها کوچکترین تغییری در منش و تحمل آرای متفاوت ایجاد نشده، بلکه کاملا مصداق سخن «تالیران» در انقلاب فرانسه شده اند که بعد از تبعید ناپلئون در مورد بازگشت اشراف فرارى که خواهانِ امتیازات قبل از انقلاب بودند گفته بود:

«آنها نه فقط چیزى نیاموخته ‏اند بلکه همه چیز را نیز فراموش کرده ‏اند!»…

 

✅فیلم تمثیل غار افلاطون. مردمی که در غار تاریک پاهایشان در زنجیر است اما اگر زنجیر از پایشان باز کنند باز از غار بیرون نخواهند آمد چه بسا بر روی همان زنجیرها خواهند نشست! چون زنجیرهای ذهنی آنان همچنان با برچاست…

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.