تاریخ انتشار : چهارشنبه 28 مهر 1395 - 1:07
کد خبر : 7240

پرسش و پاسخ سینمادوستان با کارگردان «فروشنده» در بنیاد فیلم آمریکا فرهادی: فیلمسازی عذاب‌آور و لذتبخش است، مثل زایمان

پرسش و پاسخ سینمادوستان با کارگردان «فروشنده» در بنیاد فیلم آمریکا فرهادی: فیلمسازی عذاب‌آور و لذتبخش است، مثل زایمان

جارستان- اصغر فرهادی که با فیلم «فروشنده» جدیدترین ساخته خود به عنوان نماینده ایران به آکادمی اسکار معرفی شده، این روزها در امریکا به سر می‌برد. کارگردان برنده اسکار با حضور در کارگاه آموزش کارگردانی که به همت «بنیاد فیلم امریکا» (AFI) برگزار شد، در یکی از نشست‌های این موسسه به پرسش‌های مخاطبان درباره «فروشنده»

جارستان- اصغر فرهادی که با فیلم «فروشنده» جدیدترین ساخته خود به عنوان نماینده ایران به آکادمی اسکار معرفی شده، این روزها در امریکا به سر می‌برد. کارگردان برنده اسکار با حضور در کارگاه آموزش کارگردانی که به همت «بنیاد فیلم امریکا» (AFI) برگزار شد، در یکی از نشست‌های این موسسه به پرسش‌های مخاطبان درباره «فروشنده» پاسخ داد و از چگونگی شکل‌گیری روایت در ذهنش تا رویکرد خود در فیلمسازی گفت. «بنیاد فیلم امریکا» اخیرا بخشی از حرف‌های فیلمساز ایرانی را در وبلاگ رسمی خود منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید.

– چگونه به چنین روایتی رسیدید و آن را بسط و پرورش دادید؛ روایتی که روی صحنه تئاتر آغاز می‌شود و همان‌جا پایان می‌یابد؟

من همیشه تصویری در ذهنم دارم و روایت همواره از همان تصویر آغاز می‌شود. از همان دورانی که دانشجوی تئاتر بودم، تصویری در ذهنم داشتم که می‌دانستم روزی از آن استفاده خواهم کرد. می‌توانستم خانه‌ای را روی صحنه تئاتر ببینم و بخش‌های مختلفی از آن خانه را که چراغ‌هایش روشن می‌شوند و بعد همه چراغ‌ها خاموش می‌شوند و باز همگی روشن می‌شوند تا مخاطب بتواند کل خانه را ببیند. رفته‌رفته به تمام مضامینی که در ذهن داشتم نیز به همین شیوه نگاه کردم؛ نور انداختن بر روی بخش‌های مختلف خانواده و در پایان، احساس می‌کنند کل خانواده را می‌شناسید. در نتیجه، روایت با چنین تصویری آغاز شد و این تصویر به مثابه آهن‌ربا بود؛ کل مغزم را کاوید و تمام آن چیزهایی را که با قصه مرتبط بودند جذب کرد.

– نحوه همکاری‌تان با تدوینگر و فیلمبردار کارتان چگونه است؟

مهم‌ترین خصوصیت فیلمبردار و تدوینگر این است که هر دو پشت کارشان پنهان می‌شوند و خودشان را به نمایش نمی‌گذارند؛ چنین کیفیتی از هنر شرقی نشات می‌گیرد. در بعضی دوره‌های هنر شرق، هنرمندان پای کارهایشان را امضا نمی‌کردند. تصورشان این بود که وقتی مخاطب با اثر روبه‌رو می‌شود نباید به خالق اثر/ هنرمند فکر کند، درعوض باید در خود اثر تعمق کند. در هنر غرب، زمانی که برای مثال مجسمه میکل‌آنژ را می‌بینید، بیش‌تر میکل‌آنژ را تحسین می‌کنید تا خود مجسمه را. معنایش این است که هنرمند یا سایه هنرمند بین رابطه مخاطب و اثر وجود دارد. من نهایت تلاشم را کردم تا خودم را پشت اثر پنهان کنم، تا هیچ‌کس نتواند در پسِ صحنه‌ها، در پسِ فیلم من را ببیند؛ تا این حس به مخاطب به منتقل شود که این دیالوگ‌ها را هیچ‌کس ننوشته و این خود بازیگرها و شخصیت‌ها هستند که واقعا دارند چنین حرف‌هایی می‌زنند. این مهم‌ترین نکته‌ایست که حین ساخت یک فیلم در ذهن دارم.

– تجربه مخاطب از عناصر تعلیق و معما در «فروشنده» که تلفیقی از رئالیسم و فانتزی است را، چگونه خلق کردید؟

فیلم‌های بسیار زیادی هستند که از عنصر تعلیق و درام برخوردارند. بعضی از بهترین‌هاشان متعلق به آلفرد هیچکاک است. بخشی از آثار بیلی وایلدر نیز از چنین کیفیتی برخوردارند. از طرف دیگر، فیلم‌های بسیار زیادی هم وجود دارند که از حس روزمرگی، حس مستند برخوردارند. به گمانم بهترین نمونه‌اش عباس کیارستمی است. اما کم‌تر پیش آمده ترکیبی از درام و مستند را همزمان ببینیم. منظورم این است که وقتی به تماشای یک اثر درام می‌نشینید احساس می‌کنید با زندگی روزمره طرف هستید. هنگام تماشای فیلم‌های هیچکاک، حسابی هیجان‌زده می‌شود و مهارت هیچکاک را تحسین می‌کنید اما هیچ چیز درباره آدم‌هایی که در آن دوران و در آن شرایط خاص زندگی می‌کنند دریافت نمی‌کنید. من واقعا تلاش می‌کنم در مسیری فیلم بسازم که ترکیبی از درام و زندگی روزمره باشد.

– روندی که بعد از تمام کردن فیلم‌هایتان دنبال می‌کنید چیست؟ فیلم‌تان را اول از همه به چه کسانی نشان می‌دهید؟

کل روند عذاب‌آور و در عین حال بسیار لذت‌بخش است. شبیه زایمان است. لبریز از درد اما درنهایت بهترین اتفاقی است که می‌تواند برای کسی رخ بدهد. با وجود این، دشوارترین بخش برای من زمانی است که فیلم تمام شده؛ زمانی‌که فیلم رفته‌رفته از من فاصله می‌گیرد و جدا می‌شود. احساس می‌کنم آن بخش دیگر از حوزه وظایف من واقعا خارج است. وقتی فیلم به پایان می‌رسد، به بازیگرها نشانش نمی‌دهد چون آنها فقط خودشان را می‌بینند. نظرشان به آدم کمکی نمی‌کند. درعوض، فیلم را به کسانی نشان می‌دهم که از سینما و فیلمنامه هیچ سررشته‌ای ندارند. فیلمنامه کارم («فروشنده») را اولین‌بار دادم به معلم فرانسه دخترم بخواند. وقتی مردم عادی فیلم را می‌بینند نمی‌توانند بلافاصله احساس‌شان را توضیح بدهند. اما وقتی مشغول تماشای فیلم هستند می‌توانید در کنارشان بنشینید و ببینید کدام قسمت‌ها حوصله‌شان را سر می‌برد و کدام قسمت‌ها هیجان‌زده‌شان می‌کند. در نهایت، مهم‌ترین نکته‌ای که برایم مهم است بفهمم این است که فیلم خسته‌کننده از آب درآمده یا نه. دوست ندارم هیچ‌کس موقع تماشای فیلم‌هایم سالن را ترک کند، حتی اگر به بهانه دستشویی رفتن باشد. فیلمی که می‌سازم باید مخاطب را وادار کند تا پایان داستان را دنبال کند و بعد سالن را ترک کند.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.