تاریخ انتشار : یکشنبه 6 مرداد 1398 - 20:20
کد خبر : 43013

نا امیدی از آینده اصلاح‌طلبی چرا؟

نا امیدی از آینده اصلاح‌طلبی چرا؟

شوریدن بر خاتمی، عناد و ستیز آشتی‌ناپذیر با اصلاحات جارستان : عبدالله مومنی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در امروز در یادداشتی در روزنامه سازندگی نوشت: در روزهای گذشته اظهارات رئیس دولت اصلاحات درخصوص چگونگی مواجهه مردم با انتخابات پیش رو بار دیگر بازخوانی اصلاحات، تدقیق در مشکلات درونی و بیرونی پیش روی اصلاح طلبی را مورد

شوریدن بر خاتمی، عناد و ستیز آشتی‌ناپذیر با اصلاحات

جارستان : عبدالله مومنی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در امروز در یادداشتی در روزنامه سازندگی نوشت: در روزهای گذشته اظهارات رئیس دولت اصلاحات درخصوص چگونگی مواجهه مردم با انتخابات پیش رو بار دیگر بازخوانی اصلاحات، تدقیق در مشکلات درونی و بیرونی پیش روی اصلاح طلبی را مورد کندوکاو و امعان نظر قرار داد، اما در این میان دو جریانی که با اصلاح طلبی عناد و ستیز آشتی ناپذیر دارند و به مثابه دو روی یک سکه عمل می کنند با تخریب و خشونت گفتاری به سیاق ماههای گذشته و با تمسک بر بخش هایی از اظهارات گزینشی و تقطیع شده آقای خاتمی دنبال شوریدن بر نماد اصلاح طلبی بودند.


هدف مخالفان اصلاحگری، هدم و شکست انگاره اصلاح طلبی
مخالفین با کلیت جریان اصلاح طلبی بی آنکه محتوای سخنان انتخاباتی ایشان را با ژرف اندیشی به نقد و نظریا به چالش بکشند، باهدف ناامید ساختن فرسایشی باورمندان به اصلاحگری، هدم و شکست انگاره اصلاح طلبی را تعقیب می کنند. طبیعی است هر گونه کنش اصلاح گرایانه امید افزا که به دنبال هم افزایی توان نیروهای متکثر جامعه هوادار اصلاح باشد، آنها را از فراروی اهدافشان باز می دارد و از این رو دنبال تسویه و انتقام جویی از کلیت جریان اصلاح طلبی هستند.
تحرکات این دسته با هدف ناامید ساختن مطلق جامعه از روندهای مسالمت جویانه و خشونت پرهیز است و طبیعی است که حتی از هرگونه اظهارنظر واقع بینانه یا موضع مقوم انتخابات آزاد و منصفانه از سوی هر فرد یا جریانی که پروژه اصلاح از درون و با التزام به ساختار موجود را تعقیب نماید از لحن گزنده و فریبنده این افراد و جریانات در امان نخواهد بود. در واقع مسئله این افراد نه سرخوردگی از انفعال اصلاحات یا بعضا وادادگی برخی از نمایندگان منتسب به اصلاحات بلکه کنشگران خلاق و امیدآفرین اصلاح طلبی است و از مرئی و منظر اینان هرگونه شورآفرینی و قدرت گیری مجدد اصلاحات به مفهوم دست رد زدن با ایده های آلترناتیوی اصلاحات خواهد بود و با موضع گیری های انتخاباتی ولو مشروط و واقع بینانه از سوی جریانات اصلاح طلب و ایجاد امید در جامعه بیشتر احساس
خطر می کنند.

سخن جدید خاتمی متضمن دعوت از مردم برای انتخاباتی ولو با اقتضائات بسته نظارتی بود؟

اما فارغ از مواجهه غیر اصولی که این جریانات دارند، در میان هواداران اصلاحات نیز بازتابها و عکس العمل های متفاوتی به این اظهارات صورت گرفت؛ زیرا چند وقت پیش رئیس دولت اصلاحات بدین مضمون سخنی گفته بود که دیگر با «تکرار» او هم جامعه به انتخابات روی خوش نشان نخواهد داد ولی اکنون میتوان گفت آیا سخن جدیدشان متضمن حضور در انتخابات و نوعی دعوت از مردم برای مشارکت انتخاباتی ولو با اقتضائات بسته و معبر سخت گیرانه کمافی سابق نظارتی بود؟!
همین تفاوت مواضع اکنون واکنش هایی را برانگیخته است، در این راستا و در جهت رسیدن به جمع بندی واقع بینانه و موثر که معطوف به منافع ملی باشد، می توان زوایای مختلف پیش روی جامعه در امر انتخابات را با هدف انتخاب کنش آگاهانه و عقلایی از سوی . مردم به بحث گذاشت و دراین راستا واکاوی تجربه اصلاحات ونگرش مردم به این جریان با در نظر گرفتن اقتضائات سیاسی پیش رو، جامعه را نسبت به امر سیاسی و مشارکت فعال حساس کرد و این فرصتی است پیش روی مردم و فعالان سیاسی، اجتماعی و مدنی که در این خصوص با گفتوگو وتبیین به تقویت راهکارهای مقوم مردم سالاری و الزامات آن بپردازند.

 به اصلاح مسالمت جویانه در چارچوب قانون و به صورت تدریجی و تداومی
اصلاح مسالمت جویانه که قرار بود در چارچوب قانون و به صورت تدریجی و تداومی باشد، این روزها به دنبال حساس کردن مخاطن از کف رفته خود برای مشارکت در انتخابات‌های پیش‌روست غم‌انگیز تجربه ربع‌قرن اصلاحطلبی پسا انقلابی در ایران است.

مردم ایران از نخستین روزهای انقلاب مردمی ۵۷ به دنبال ایجاد مردم/ مردم سالاری واقعی بودند و در دهه اول انقلاب با حضور پررنگ در انتخابات‌ها و بی توجه به نتایج انتخابات در پی مشروعیت بخشی به مناسبت حکومتی و حمایت انقلاب برخاسته از متن مردم بودند و عملا پروژه تثبیت قدرت، برای حاکمیت سیاسی بیش از هر مساله‌ای از جمله تامین انتخابات آزاد و رقابتی ارجحیت داشت. 

با فاصله گرفتن از شرایط و موقعیت‌های خطر کشور که به  واسطه جنگ هشت ساله تحمیلی به وجود آمده بود؛  مشارکت مردم در امور مملکتی نظیر انتخابات‌ها نیز معطوف به جناح بندی های سیاسی و منازعات مرسوم در جریان سیاسی موسوم به (چپ – خط امام -که جبهه دوم خرداد و بعدتر شورای عالی اصلاحات ) و (جریان راست – محافظه کار – اصولگرایی و جمنا) گردید‌
با این وجود، حضوور مردم در انتخاباتها و میزان مشارکت و عدم مشارکت آنها در طول ادوار گذشته نیز معنی دار بود و جریانات سیاسی به فراخور دوری و نزدیکی شعار و برنامه هایشان، و رویکردهای سیاسی و اقتصادی‌شان با ذائقه مردم از حمایت و مشارکت به مردم برخوردار می شدند.
مشارکت شهروندان در امر انتخابات و اقبال به این جریان با رویگردانی از آن جریان اگرچه تا پیش از دوم خرداد ۷۶ با هدف مشخص تغییر سیاسی صورت نمی گرفت اما نمیتوان به طور قاطع آن را مشارکت کور دبی هدف و گنگ تلقی کرد: با وجودی که از نخستین انتخابات های پس از پیروزی انقلاب، رای مردم براساس تقاضاها و مطالبات انتخاباتی می توانست مورد تفسیر و مصادره جریانات پیروز انتخابات قرار بگیرد اما در تحلیل کلان نمی توان آن را معطوف به تغییرات سیاسی معنی دار تبیین کرد.

 دوم خرداد سرآغاز مشارکت سیاسی مبتنی بر پارادایم تغییر خواهی

اما دوم خرداد ۷۶ سرآغاز مشارکت سیاسی شهروندان ایرانی مبتنی بر پارادایم تغییر خواهی بود که بعدتر انگاره اصلاحات اسم رمز مشارکت معطوف به تغییرات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی گردید.
دربی مطالبات تاریخی ملت ایران از مشروطه تاکنون و با وجود نزدیک به ربع قرن از رویکرد تغییر خواهی و شروع پروژه اصلاحات سیاسی که در ایران پساانقلابی میگذرد اگرچه این روند دستاوردهای میمون و مبارک داشت اما در طی ادوار مبارزاتی و انتخاباتی اقبال و همراهی مردمی با این خواست فراز و فرودهایی قابل تامل داشته است و نمی توان بر کاستی های راهبردی و نظری آن چشم پوشید.
شوربختانه برخلاف هدفگذاری اصلاحات که مشروط و محدود کردن ساختار قدرت و پاسخگو نمودن ارکان و جایگاهای سیاسی از طریق ایجاد تغییرات در سازوکارها و قوانین کشور که مانع سیاستگذاری عقلانی و اصلاحی بودند و نوید تسهیل شرایط برای حال توسعه پایدار در کشور گردیدند- اما در عمل بسیاری از عرصه های تصمیم سازی روندهای دموکراتیک پانگرفت بلکه تصمیم سازی محدودتر و بسته تر شده است و امورات ملی از نظر نخبگان و کارشناسان عملا محروم است.
ایده اصلاح طلبی و تغییر در کنش عملی و مشارکت سیاسی معطوف به انتخابات شهروندان با فرارو فرودهایی همراه بود. اصرار و ابرام مردم بر تغییر خواهی و تحول طلبی و بر فراز بودن ایده تغییر در ذهنیت ایرانیان، اما در عمل و در مقاطع انتخاباتی بیشتر تنزل و «فرود» جایگاه اصلاح طلبی نشان از عدم انطباق ضمیر تغییر خواهی مردم با مراجع مدعی اصللح‌گری داشت. بدین معنی که حاملان اصلاح طلبی آمادگی لازم در ابعاد گوناگون نظری و راهبردی و سازمانی را برای اینپروژه نداشتند و بخش مهمی از بنبستهای پیش روی اصلاح طلبان حاصل نتافض گفتار و عمل بود.

در شرایطی که مراد مردم از اصلاح طلبی متضمن نوعی عمل گرایی و اراده معطوف به تغییر بود و صرف طرح یکسری گفتارهای اصلاح گرایانه نتوانست مبنای عمل مردم در انتخابات و گرایش های سیاسی آنها گردد. مردم با در نظر گرفتن ناکارآمدی ها و عدم پیشبرد مطالبات جهت گیری ایمن و اطمینان بخشی نسبت به تاثیر و تجلی رای خود ندیدند.


 اقبال به رقبای اصلاح طلبان: اصلح طلبی به مثابه رویکردی عاملیت گرایانه
تردید ویاس و دلزدگی مردم از مشارکت در انتخابات در نتیجه سرخوردگی ناشی از مشارکت حاصل انتخاباتی به وجود می آید و اگر در شرایطی که مردم در انتخابات مشارکت داشتند و به جریان غیر از اصلاح طلبی اقبال نشان می دادند، این مزیت بخشیدن به فرد و جریان سیاسی دیگر نه به مفهوم کنار گذاردن ایده ساختار تغییر بود، بلکه اصلاح طلبی را به مثابه رویکردیدر انطباق با پروژه تغییر مبنای ارزیابی قرار میدادند و صرف ادعای اصلاح طلبی و بیان گفتمان اصلاح طلبی توانست راقم جهت گیری انتخاباتی مردم گردد یا در نتیجه بیانر دانستن مشارکت با سوگیری تحول و تغییر از مشارکت در امر انتخابات امتناع می ورزیدند. مردم تغییر روندها و رویکردها را می خواستند و آن را در قالب مطالباتشان بیان می کردند.


فروریختن اقتدار جامعه نتیجه منحل شدن جامعه پیش پای خواست سیاستمداران عافیت طلب
با فراروی از مشکلات پیش روی کشور اما در حال حاضر اصلاح طلبان نمیتوانند ادعای مشارکت در انتخابات را با هدف جلوگیری از انحلال مردم توریزه نمایند: در شرایطی که تجربه لبیک مردم به فراخوان اصلاح طلبی برای مشارکت در انتخابات نتایج سودمندی را برای مردم به همراه نداشته باشد و در شرایطی که با اتکاء به اقتدار جامعه توانستند موتلف انتخاباتی خود را در جایگاه قدرت تثبیت کنند؛ با این حال سخن از انحلال و اضمحلال جامعه پس از همراهی و مشارکت و تایید مردمی در انتخاباتهای گذشته آیا نمیتوان این فرو ریختن اقتدار جامعه را درنتیجه رویگردانی و شکست و منحل شدن جامعه پیش بای خواست سیاستمداران عافیت طلب ارزیابی کرد سرخوردگی ناشی از ناامیدی است که بخشی از آن را امیدهای ملت رقم زدند و مضمحل کردن جامعه موثر و مقتدر در حوزه سیاست به مفهوم نافرجامی روش تجربه شده و شکست ادعای راه بدون بازگشت باشد و به مفهوم رد مقبولیت کنش و گفتار و عمل سیاسی اصلاح طلبان در قدرت در بلوری مردمی است.


برخورد ناصادقانه با مردم در تعارض با ذات اصلاحات است
شجاعت مدنی پاسخگویی ایجاب می کند که مسئولیت کنشهای ضعیف و کاستی های درونی را به دیگران نسبت ندهیم و مشکلات پیش روی اصلاحات و مردم را صرفا احاله کردن به موانع بیرونی علاوه بر آنکه برخورد ناصادقانه با مردم است
خود ناشی از نپذیرفتن مسئولیت و عدم پاسخگویی و در تعارض با ذالت اصلاحات است. زیرا چنانچه آشکار است موانع درونی عامل ناکارآمدی اصلاح طلبان و موتلفینشان است و حتی موانع و عوامل بیرونی روی موانع درونی پلی سازند و جهت عدم توفیق مطالبات مردمی اثرات خود را می گذارند.


برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.