تاریخ انتشار : یکشنبه 6 خرداد 1403 - 11:05
کد خبر : 127434

یک حادثه، هشت قربانی، یک دنیا حرف و حدیث

یک حادثه، هشت قربانی، یک دنیا حرف و حدیث
پنج روز از سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری فقید ایران و همراهانش در جنگل‌های آذربایجان شرقی گذشته و حجم خبرها و اطلاعات مختلف درباره چگونگی این حادثه ادامه دارد؛ آنچه از لحظات اولیه انتشار خبر این سقوط تا روزهای بعدش اما موجب انتقادهای فراوان بوده، نحوه اطلاع‌رسانی مسئولان و انتشار اخبار غیرواقعی در بعضی رسانه‌هاست و سوال‌ها در این باره همچنان ادامه دارد. سوال‌ها و ابهامات درباره این حادثه، زیاد و البته پاسخ به آنها همان اندازه کم است.

جارستان:  هم میهن نوشت: یک حادثه، هشت قربانی، یک دنیا حرف و حدیث. دوشنبه‌ای که گذشت، یک روز تلخ در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران بود و البته حجم خبرهایی چپ و راست از راه رسید و مخاطبان را سردرگم کرد.

 

حالا پنج روز از سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری فقید ایران و همراهانش در جنگل‌های آذربایجان شرقی گذشته و حجم خبرها و اطلاعات مختلف درباره چگونگی این حادثه ادامه دارد؛ آنچه از لحظات اولیه انتشار خبر این سقوط تا روزهای بعدش اما موجب انتقادهای فراوان بوده، نحوه اطلاع‌رسانی مسئولان و انتشار اخبار غیرواقعی در بعضی رسانه‌هاست و سوال‌ها در این باره همچنان ادامه دارد.

 

سوال‌ها و ابهامات درباره این حادثه، زیاد و البته پاسخ به آنها همان اندازه کم است؛ اینکه چرا بعضی مسئولان در ساعات اولیه گفتند هوای مسیر پرواز خوب بوده؟ چرا بعضی رسانه‌های دولتی و وابسته به بعضی نهادها تیتر زدند رئیس‌جمهوری سالم است؟ چرا ابتدا گفته شد ۹ نفر در بالگرد بوده‌اند و بعد یک‌نفر از تعداد قربانیان کم شد؟ چرا درباره خط دادن گوشی‌های همراه مسافران بالگرد و پاسخ‌دادن تماس‌ها توسط آیت‌الله آل‌هاشم و یکی از محافظان، به این اندازه اختلاف‌نظر هست؟ چرا یک‌تیم یا ستاد خبری مشخص همان روز اول تشکیل و از آن طریق، اخبار درست مخابره نشد؟ چرا خبرنگاران اهل ترکیه خیلی زود به محل حادثه رسیدند؟ و… .

 

کارشناسان ارتباطات و جامعه‌شناس حالا در گفت‌وگو با «هم‌میهن» از آشفتگی اطلاع‌رسانی درباره حادثه‌ای به این مهمی انتقاد و آن را به یک اغتشاش خبری تشبیه می‌کنند.

 

بیژن نفیسی، روزنامه‌نگار باسابقه و مدرس این رشته است و به هم‌میهن می‌‌گوید که در روند پوشش خبری سقوط بالگرد حامل رئیس‌جمهوری، ناهماهنگی زیادی وجود داشت: «در این ماجرا منابع خبری متعدد بودند و هرکدام براساس داده‌هایی که در دست داشتند، اطلاع‌رسانی می‌کردند و این رویه باعث ایجاد ناهماهنگی شد. همین موضوع نشان می‌دهد ما در مواقع بحران به یک ستاد هماهنگ‌کننده برای اطلاع‌رسانی دقیق نیاز داریم. در موارد مختلفی مانند آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو، سیل مشهد، ریزش ساختمان متروپل و اتفاقات مشابه نیز شاهد این رویه و ناهماهنگی در انتشار داده‌ها بودیم. نتیجه ناهماهنگی در حادثه سقوط بالگرد هم انتشار اطلاعات نادرست و زمان‌بر شدن روند اطلاع‌رسانی بود.»

 

او می‌گوید برگزاری دوره‌های مدیریت رسانه‌ای در شرایط بحران، یک نیاز مهم است: «ما در مرکز تحقیقات رسانه وزارت ارشاد برای مدیران روابط عمومی و فعالان حوزه رسانه، دوره‌هایی برگزار کردیم. در دوران جنگ هم ستاد خبری راه‌اندازی شده بود تا اطلاعات وسیع مربوط به درگیری در مرزها، موشکباران و… به‌درستی و دقت منتشر شود. کار رسانه اطلاع‌رسانی است، اما این رویه به مخاطب آشفتگی منتقل و آنها را دچار سردرگمی می‌کند. حدود ۱۷ ساعت طول کشید تا اطلاعات دقیقی درباره این مسئله مهم مطرح شود و نوعی آشفتگی در اطلاع‌رسانی وجود داشت که روی رسانه و مخاطب تاثیرگذار بود.»

 

این مدرس روزنامه‌نگاری می‌گوید که اطلاع‌رسانی دقیق در ماجراهای مشابه نیازمند دسترسی به اطلاعات هستند: «شبکه‌های اجتماعی به‌دلیل سهولت دسترسی و مقید نبودن به مکان، اطلاعات را به سهولت در اختیار مخاطب قرار می‌دهند اما در انتشار اخبار مسئولیت‌پذیری نمی‌بینید و همان اطلاعات سطحی منتشر می‌شود؛ درحالی‌که رسانه‌های رسمی باید اطلاعات را جامع و دقیق در اختیار مخاطب قرار دهند و این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که به داده‌ها دسترسی داشته باشند، در غیر این صورت آنها هم سردرگم می‌شوند. در شرایط خاص نیاز به مدیریت خبر داریم که اطلاعات دقیقی به رسانه‌ها منتقل کند و شرایط را برای حضور میدانی فراهم کند.»

 

اغتشاش خبری

 

کامبیز نوروزی، حقوقدان و کارشناس رسانه است و آنچه را که تحت عنوان اطلاع‌رسانی در ماجرای سقوط هلی‌کوپتر حامل رئیس دولت و همراهانش اعلام می‌شود، یک اغتشاش خبری حیرت‌انگیز توصیف می‌کند.

 

او معتقد است که رسانه‌ها با هر گرایش سیاسی در این ماجرا، تقصیری ندارند و به هم‌میهن می‌گوید: «این واقعه چه از نظر انسانی و چه از نظر سیاسی، یک حادثه فوق‌العاده مهم است، نه‌تنها در ایران بلکه در سطح جهان دارای بیشترین ارزش خبری است و شاهد بودیم که به‌محض ناپدید شدن هلی‌کوپتر، تمام رسانه‌های دنیا، به این موضوع به‌عنوان تیتر یک و خبر فوری توجه کردند و شاید تا شب گذشته هم وضعیت همین‌طور بود.»

 

او می‌گوید که وقتی چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد، نظام مدیریت خبر باید توسط دستگاه‌های مسئول به حرکت درآید: «به اعتقاد من، نهاد ریاست‌جمهوری و صداوسیما در این زمینه مسئولیت مستقیم داشتند تا خبرهای درست به‌موقع تنظیم شود و در اختیار مردم قرار گیرد. اما با تمام تأسف شاهد بودیم این اتفاق نیفتاد. صدا‌وسیما مثل همیشه منفعل بود، حتی در مواردی هم دنباله‌رو شبکه‌های اجتماعی. درحالی‌که این سازمان باید صحت اخبار را در اولویت قرار می‌داد و ضربان خبر را باید همین سازمان مدیریت می‌کرد. فقدان مدیریت خبر باعث شد تا اخبار نادرست فراوانی تقریباً تا صبح دوشنبه و حتی خبرهای متناقض و متفاوتی تا همین حالا منتشر شود که مسئولیت اصلی آن ناشی از ناتوانی رسانه‌ای است که به‌عهده نهاد ریاست‌جمهوری و صداوسیماست.»

 

به گفته این کارشناس رسانه، رئیس‌جمهوری عالی‌ترین سطح از مقام سیاسی کشور است و جایگاهش با وزیر و هر شخصیت سیاسی دیگر متفاوت است، بنابراین حداقل کاری که باید از سوی نهاد ریاست‌جمهوری انجام می‌شد، تشکیل ستاد خبری بود.

 

او با بیان اینکه برای جلوگیری از انتشار اخبار اشتباه باید دستورالعملی صادر می‌شد تا هیچ‌یک از مقامات اجازه مصاحبه نداشته باشند مگر با اجازه این ستاد، ادامه می‌دهد: «چند خبرنگار حرفه‌ای باید به محل حادثه اعزام می‌شدند و گزارش مکتوب و تصویری از محل به دست می‌آوردند و باید تمام مصاحبه‌ها با هماهنگی این ستاد، انجام می‌شد اما این اتفاق نیفتاد و همین موضوع هم سبب شد تا اغتشاش خبری گسترده‌ای در این زمینه ایجاد شود و خیلی از مسائل متناقض باشد و مبهم بماند.»

 

براساس اعلام این حقوقدان برای هر اتفاقی که ارزش خبری بالایی داشته باشد، باید چنین اقدامی صورت گیرد: «ما قبل از این سابقه انتشار اخبار متناقص در حد گسترده داشتیم، نمونه آن دوران کروناست که متاسفانه وزیر بهداشت و سازوکار این وزارتخانه که تمام اطلاع‌رسانی‌ها را انجام می‌دادند، بسیار ضعیف عمل کردند و مردود شدند، حتی سخنگوی این وزارتخانه هم در همان زمان عملکرد مردودی داشت که باعث شد در دوره کرونا تا مدت‌ها دچار اغتشاش خبری باشیم و مردم در سرگردانی بزرگی بمانند. این نوع واکنش‌های رسانه‌ای برای هر خبر بزرگی که با نظم عمومی و منافع ملی ارتباط داشته باشد، باید صورت گیرد.»

 

او درباره اینکه آیا باید با رسانه‌های رسمی که اقدام به انتشار اخبار نادرست کردند و جو اطلاع‌رسانی را مختل، برخورد شود؟ می‌گوید: «به‌هرحال همیشه بر سر اینکه چه کسی در حادثه بوده یا چه جناحی روی کار است، در انتشار خبرها تبعیض بین رسانه‌های نزدیک به قدرت و رسانه‌های مستقل دیده می‌شود اما در موضوع سقوط هلی‌کوپتر حامل آقای رئیسی به اعتقاد من، قابلیت تعقیب کیفری و برخورد قانونی وجود ندارد؛ چراکه منابع خبری خودشان اخبار را نادرست منتشر کردند و به‌طور ناخواسته این اتفاق افتاد. هرچند از نظر حرفه‌ای می‌شد اطلاع‌رسانی دقیق‌تری داشت.»

 

بااین‌همه او تاکید می‌کند که برخی از منابع خبری که اخبار نادرست منتشر کردند، خودشان از مقامات رسمی کشورند: «وقتی یک مقام رسمی، خبری را اعلام می‌کند ما از نظر حرفه‌ای باید آن را درست در نظر بگیریم، یعنی مثلاً فرض کنید که یکی از خبرها این بود که هلی‌کوپتر حامل آقای رئیسی به‌دلیل نقص فنی، فرود آمده و او با خودرو به سمت مقصد حرکت کرده است. به‌هرحال این خبر آنقدر فوریت دارد که رسانه نمی‌تواند چند ساعت وقت بگذارد و ببیند که این خبر درست است یا خیر. از نظر حرفه‌ای انتقاد وجود دارد، اما از نظر حقوقی نمی‌توان با آن برخورد کرد.»

 

او در ادامه از زمان اعلام خبر می‌گوید: «به‌هرحال اعلام ناگهانی خبر فوت مقامی در حد رئیس‌جمهوری بسیار مخاطره‌آمیز است و اگر هم مقامات کشوری از فوت رئیس‌جمهوری مطلع شده بودند، چند ساعت صبر کرده‌اند تا زمینه آماده شود. چراکه این خبرها، آثار و عواقب مهمی دارند و نمی‌توان بدون ملاحظه خبر را منتشر کرد. اما مسئله اصلی این است که نظام خبری ما بسیار شلخته و بی‌در و پیکر است و هنوز هم این وضعیت وجود دارد.»

 

به گفته نوروزی، چند روز از حادثه گذشته اما همچنان اخبار متناقضی شنیده می‌شود؛ درحالی‌که اسامی هشت شهید اعلام شد، اما می‌گویند نفر نهمی هم بوده است. این نفر نهم چه کسی است؟ یا اساساً چنین فردی بوده یا نبوده؟ این پرسش‌ها قابل اعتنا هستند. یا مسئله دیگر، زمان رسیدن و پیدا کردن محل سقوط هلی‌کوپتر است. ستاد کل نیروهای مسلح بیانیه‌ای صادر کرده و نوشته که هلی‌کوپتر را پهپادهای ایرانی پیدا کرده‌اند، نه ترکیه‌ای. این شیوه خبررسانی باعث سردرگمی مردم می‌شود.

 

اینکه چرا در یک گزارش مستند حرفه‌ای همه نکات را اعلام نمی‌کنند: «اینکه گفته می‌شود امام جمعه تبریز با رئیس دفتر آقای رئیسی تماس تلفنی داشته موضوع مهمی است و به این معنی است که موبایل آنتن داشته و سینگال داده. بنابراین سیگنال‌ها قابل ردگیری بودند و به سادگی می‌شد از طریق همین موبایل محل سقوط را پیدا کرد.»

 

به اعتقاد این کارشناس رسانه، چنین اطلاع‌رسانی‌ای منجر به ایجاد تناقض در جامعه می‌شود: «مجموعه این مسائل نشان می‌دهد که نظام خبری به‌شدت ناتوان و ناکارآمد است و صداوسیما هم همین مشکل را داشته است. صداوسیما فاقد تخصص رسانه‌ای است و رسانه و خبر را نمی‌شناسد. تنها موضوعی که از صداوسیما دیده می‌شود این است که برخی از خبرنگارانش، بعد از ساعت‌ها به محل حادثه رسیدند و مصاحبه‌هایی انجام دادند که فاقد ارزش خبری بود. ما باید دقت کنیم که سوژه این خبر، رئیس‌جمهوری یک کشور است و خبر بسیار مهمی است که برای دو روز در صدر اخبار تمام رسانه‌های دنیا قرار گرفته است. بنابراین باید در جمع‌آوری و انتشار اخبار هم از حرفه‌ای‌ترین روش‌ها استفاده می‌شد.»

 

سمیه توحیدلو، جامعه‌شناس هم معتقد است که خبررسانی بعد از یک حادثه مثل حادثه سقوط هواپیمای سیدابراهیم رئیسی و همراهانش، در ایران در چرخه معیوبی می‌افتد که هیچ‌کس هم درباره آن پاسخگو نیست: «به چگونگی شکل‌گیری بحران دو مدل نگاه می شود: یک مدل گروه رسانه‌های مستقل و گروه دیگر گروه رسانه‌های دولتی است که می‌خواهند از درون حادثه خبر دهند. هر اتفاق سیاسی‌ای که می‌افتد ما با یک سری رسانه‌های پویا و کاوشگر روبه‌روییم و یک سری رسانه هایی که اخبار رسمی را به جامعه منتقل می‌کنند. برای این اخبار رسمی، یک تیم خبری باید شکل بگیرد که بدون آن خبررسانی امکان‌پذیر نیست؛ یعنی بدون این هماهنگی، انواع و اقسام اخباری منتشر می‌شود که اصلاً نمی‌دانیم از کجا آمده است.»

 

او به «هم‌میهن» می‌گوید به‌نظر می‌رسد از هر دوسوی رسانه‌ای در زمان‌هایی که حوادثی مثل سقوط بالگرد رئیس‌جمهور و همراهان‌شان اتفاق می‌افتد ما دچار مشکلیم: «رسانه‌های رسمی عملاً موضوعی را منتشر می‌کنند و خیلی مواقع می‌توانند به‌راحتی در میانه یک بحران، خبری را حذف کنند. در این مواقع اخبار و عکس‌های فیک می‌بینیم و گویی انتظار نمی‌رود که این اخبار از رسانه‌های رسمی منتشر شود. از آن سمت، رسانه‌های مستقل یا نمی‌خواهند یا نمی‌توانند وارد واکاوی موضوع شوند؛ این موضوع یا به‌دلیل هزینه‌هایی است که می‌تواند بعداً برای این رسانه‌ها به‌وجود بیاید.»

 

به گفته توحیدلو، ما دچار اغتشاش در اخباریم: «مثلاً در حادثه اخیر، صداوسیما آخرین تریبون منتشرکننده اخبار بود. به‌طوری‌که تلگرام و سایت‌های خبری بیشتر از شبکه خبر صداوسیما بود. یعنی بعد از ۲۰ دقیقه که اخبار را در گوشی‌های‌مان می‌خواندیم، در شبکه خبر منتشر می‌شد. درحالی‌که انتظار می‌رود یک تیم رسانه‌ای رسمی در این زمینه پیشرو باشد و دیگر رسانه‌ها از منبع آن اخبار منتشر کنند ولی درباره حادثه اخیر، موضوع برعکس بود. ما فیلم و عکس‌هایی درباره این موضوع در شبکه‌های مجازی می‌دیدیم و تنها مصاحبه با افراد خاصی مثل وزیر کشور و رئیس جمعیت هلال‌احمر بود که به‌عنوان خبر دست اول از این مبادی رسمی منتشر می‌شد.»

 

این جامعه‌شناس می‌گوید که همه این‌ها نشان می‌دهد، وقتی خبرهای رسمی از رسانه‌های رسمی درباره حادثه‌ای منتشر می‌شود و خبرنگاران مستقل به اخبار رسمی و درست دسترسی ندارند، امکان واکاوی و چون‌وچرا هم وجود ندارد: «بنابراین اعتمادپذیری هم در این میانه کم می‌شود و این اغتشاش خبری، انتظار وجود خبرنگارانی را در مردم ایجاد می‌کند که به دنبال پاسخ باشند. در هر اتفاقی از حادثه متروپل که الان در سالگردش هستیم تا همین حادثه سقوط بالگرد پرسش‌هایی وجود دارند که هیچ‌وقت هم پاسخ داده نمی‌شوند.

 

این‌ها همه نشان‌دهنده این است که هر کس در جای خودش نیست و در این ماجرای سقوط بالگرد هم سوال‌های جدی‌ای شکل گرفت. همان اول ماجرا از کلیدواژه فرود سخت استفاده شد. هرچقدر هم بگوییم که این عبارت نشان‌دهنده یک پروتکل پروازی است، اما در فضای رسانه‌ای معنای درستی نداشت و خوب فهمیده نمی‌شد. همین موضوع واکنش‌های متفاوتی را برانگیخت که انواع گمانه‌زنی‌ها سر برکشیدند. حتی یک سری تصاویر که مربوط به سقوط این بالگرد نبود و مربوط به گذشته و حتی کشورهای دیگر بود دست‌به‌دست شد و پرسش‌های زیادی را برانگیخت. پرسش‌هایی که پاسخ‌دادن به آنها هم به نظر می‌رسد فعلاً از دست کسی ساخته نیست.»

 

به گفته این جامعه‌شناس، نبودن پایگاه‌های رسمی مختلف باعث می‌شود که به رسانه‌هایی مثل فارس و تسنیم هم به چشم یک خبرگزاری نگاه نشود و نکاتی که هم مطرح می‌کنند مورد شک و تردیدهای زیادی قرار بگیرد: «از وقتی هر شهروند یک شهروند-خبرنگار شد، معضلی در بین شبکه‌های مجازی به وجود آمد که هر کسی در پی مطرح‌کردن اسم خودش است و می‌خواهند خبری را زودتر از بقیه منتشر کنند. باید این موضوع مورد بررسی قرار بگیرد و از رسانه‌های رسمی پرسش شود که چرا این رسانه‌ها از شبکه‌های اجتماعی تغذیه می‌کنند و شبکه‌های ایجادکننده بسیاری از فیک‌نیوزها هستند. در مواقع بحرانی در پی یک حادثه، آدم‌ها فقط می‌خواهند خودشان خبری را زودتر منتشر کنند و اینگونه نمی‌توان درست را از غلط تشخیص داد.»

 

توحیدلو می‌گوید، باید از رسانه‌هایی که خبرهای غلط و فیک منتشر می‌کنند پرسش شود که چرا این کار را کرده‌اند و آنها باید پاسخگو باشند: «هر حادثه‌ای می‌تواند اخلاق حرفه‌ای خبرنگاری را قوی‌تر کند اما متاسفانه این اتفاق در ایران نمی‌افتد و چرخه بازتولید خبرهای فیک مدام تکرار و تکرار می‌شود.»

 

سعیدمعیدفر، جامعه‌شناس هم در گفت‌وگو با هم‌میهن معتقد است که درمجموع دستگاه رسمی رسانه‌ای به‌طورکلی کاری به عموم مرد ندارند و به‌سمت مخاطبان خودشان هدف‌گیری کرده‌اند: «گویی به‌هیچ‌وجه عامه مردم مدنظرشان نیست که بخواهند در راستای جلب اعتماد عمومی گام بردارند. چون اگر ما سیر تحول خبررسانی در حوادث پیش‌آمده را بررسی کنیم، می‌بینیم که پیش‌تر تلاش بیشتری برای جلب اعتماد عمومی صورت می‌گرفت اما الان رسانه‌های رسمی فقط قشر خاصی را که به‌لحاظ ارزشی با حاکمیت هم‌راستا هستند در نظر می‌گیرند تا همه مردم. رسانه‌های رسمی مدت‌هاست که مردم را در مقیاس ایران نمی‌بیند. شاید بتوانیم بگوییم، نگاه بیشتر مردم در حوادثی این‌چنینی باتوجه به منتشرشدن اخبار فیک از سوی برخی رسانه‌های رسمی، چشم‌شان بیشتر به فضای مجازی و رسانه‌های غیررسمی و بین‌المللی باشد.»

 

او می‌گوید: «وقتی مخاطب این رسانه‌ها مردم نباشند آنها هم برای دیدن اخبار به این رسانه‌ها رجوع نمی‌کنند. بسیاری از افراد هستند که سال‌هاست صداوسیما را نمی‌بینند یا مرجع خبرهایی که دریافت می‌کنند خبرگزاری‌های رسمی نیست. عده‌ای که بخشی از حاکمیت‌ هستند، آن رسانه‌ها را تعقیب می‌کنند و بخش خیلی وسیع‌تری از مردم عمدتاً به رسانه‌های مورد علاقه خودشان معطوف هستند. شاید به‌همین‌خاطر است که اقبال خیلی زیادی به رسانه‌های خارج از کشور و شبکه‌های مجازی وجود دارد.»

 

به گفته معیدفر، بخش‌هایی از مردم ممکن است که به رسانه‌های رسمی مراجعه کنند و خبرهایی که می‌توانند را به ضدخبر تبدیل شود، بگیرند و در شبکه‌های خودشان منتشر کنند: «در این چند روز عده‌ای، بعضی از تصویرهایی که از مراسم‌های تشییع در رسانه‌های رسمی منتشر شده را گرفته، در شبکه‌های مجازی خودشان منتشر کرده‌اند و به اصل جریان و خبر کاری ندارند. آنها صرفاً نقاط ضعف و مشکلات که تا حدی می‌تواند رسانه‌های رسمی را به سخره بگیرد، منتشر کرده‌اند.»

 

او می‌گوید شبکه‌های رسمی کشور هم دنبال پیدا کردن گپ‌ها و نقاط ضعفی که در رسانه‌های دیگر مطرح می‌شود، هستند و دیگر اصل موضوع رها می‌شود: «به‌عبارتی هر دو در حال به سخره گرفتن یکدیگرند و به‌نحوی بخشی از سرتیم‌های اصلی، خبرهای مشکل‌دار را می‌گیرند و منتشر می‌کنند. بنابراین شکاف عظیمی بین رسانه‌های رسمی و شبکه‌های مجازی وجود دارد که در حال زیر سوال بردن یکدیگرند.»

 

مجید رضاییان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم

 

ما در روزنامه نگاری پایه‌ای داریم به عنوان روزنامه نگاری عینی. مهمترین بخش روزنامه نگاری عینی در بخشی به نام پوشش خبری بحران بروز پیدا می کند، یعنی در زمانی که حوادث مهم اتفاق می افتد.

 

دو اصل پایه ای در این باره وجود دارد: ما به روزنامه نگارانی که در مطبوعات، رادیو و تلویزیون و سایت های تخصصی کار می کنند همیشه گفته ایم که باید از رویدادها جلوتر باشید به جز پوشش خبری بحران که باید همراه رویداد باشیم. نتیجه این می شود که شما سوار بر اطلاعات می شوید و از هرگونه تحریفی جلوگیری می کنید.

 

دوم اینکه خبرنگار باید در شرایط بحران شاهد مستقیم باشد؛ چون مشاهده‌ورزی ملاک است. خبرنگار باید مشاهده کند و از اظهارات رابطان محلی تا مسوولان را پوشش دهد. این دو اصل به ما می آموزد که در پوشش خبری بحران ما باید همپای بحران باشیم. بعدا درباره عناصر داینامیک رویداد اطلاعات زیادی به دست می آید که می توانیم دربیابیم اصل هر حادثه ای چه بوده است. مثل اتفاقاتی که در انفجار قطارها در مشهد یا پلاسکو افتاد.

 

وقتی این اصل رعایت شد، بحران، مدیریت شده است. در حادثه اخیر سقوط بالگرد رئیس‌جمهور، بحران خبری راه افتاد. اخبار جعلی منتشر شد و هیچ‌کس نگفت چرا این کار را کردند؟ همه‌چیز ضد و نقیض بود. درحالی‌که باید خبرها مدیریت شوند و خبرنگار میدانی مهمترین پوشش‌دهنده حادثه پیش‌آمده باشد. اگر اینگونه باشد جلوی بسیاری از حرف‌های غیرواقع گرفته می‌شود.

 

این بیماری در اطلاع‌رسانی از دیدگاهی ناشی می‌شود که نسبت به رسانه نگاه امنیتی دارد. درحالی‌که باید نسبت به رسانه‌ها نگاه تخصصی وجود داشته باشد. وقتی این نگاه امنیتی وجود دارد آنها می‌خواهند که بحران هم شبیه آنها باشد. مثل نگاهی که دوست دارند همه در یک جناح و گرایش باشند، می‌خواهند بحران هم شبیه آنها باشد و البته بحران شبیه آنها نمی‌شود.

 

در مقطع فوق‌لیسانس به دانشجویان در زمینه پوشش خبری بحران، مدل و نمونه و آموزش تئوریک می‌دهیم و می‌گوییم بروید رویش کار کنید. در پوشش خبری بحران موضوعی داریم به‌نام timing. یعنی اگر خبری در ساعت ۱۳:۴۳دقیقه داری، باید آن را منتشر کنی تا خبر بعدی را مثلاً در ۱۳:۵۷ دقیقه منتشر کنی. خبر را نباید در دستت نگه داری. طبق این اصول، اظهارنظرها درباره بحران پیش‌آمده نباید فقط از سوی اشخاص مسئول دراین باره باشند.

 

اینکه یک نفر بگوید هوا ابر بود، یک نفر بگوید ابر نبود که درست نیست. این‌ها موضوعاتی است که باید مورد بحث قرار بگیرد. مقام بسیار بالای سیاسی یک کشور سقوط کرده است، این چه پوشش خبری‌ای است؟!

 

در دنیا مدل‌سازی بحران درس‌ داده می‌شود و این اصلا شبیه واقعیتی که در ایران اتفاق می‌افتد نیست. نتیجه می‌گیریم که باید به تخصص روزنامه‌نگاری در کشور بهای بیشتری قائل شد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.