مرگ اصلاح طلبی و موج سوم اصلاحات
هر سیستمی آنتروپی خود دارد و با پیمودن دوره شروع ، قوت و زوال خود نابود می شود ، ولی مهمتر از سرنگون شدن سیستم ها ، کند کردن سرعت این زوال است و آگاه کردن توده های مردم به روش های بهتر حکومتداریست.
ک زمانی بحث محفلی داشتیم با دوستان صاحب نظری در مورد ابعاد شخصیت آقای خمینی( ره ) .مسلما بحث کردن در مورد ابعاد شخصیت های تاریخی دوران ساز نیازمند گذشت زمان است و سالهای بسیاردیگری نیاز است که خارج از قضاوت های کور و حب و بغض ها به تحلیل های درست و دقیقی از این شخصیت ها برسیم.
ولی یکی از موارد شخصیت آقای خمینی کاریزمای ایشان بوده و هست.خب ! این کاریزمای از کجا آمده بود؟
ایشان وقتی درنجف اشرف تبعید بود در کنار حرم علی بن ابیطالب در یک کوچه تنگ و بن بست و در یک خانه بسیار محقر زندگی می کرد.مسلما همین کاریزما می آورد ، وقتی مردم بشنوند یک چنین شخصیتی پیدا شده که برای عقیده اش همه نوع سختی را می پذیرد و حتی از جانش هم می گذرد.
خب ! این کاریزما را دیگران نداشته وندارند، نه اینکه شجاع نباشند ، مثلا رهبری کنونی انقلاب هم فی الواقع انسانی انقلابی ومتهور بوده وهست وزمانی که اکثر مدعیان معمم و غیرآن از جنگ حذر داشتند ایشان با لباس نظامی در جبهه و خط مقدم حاضر می شد.ولی ایشان بنیانگذار نیست ، آن کاریزمای که حضرت محمد( ص) داشته مسلما علی بن ابیطالب ( ع) ندارد.
ولی این عنصر شجاعت و تهور خیلی مهم است.ما دیگر این را بین سیاستمداران معاصر خود نمی بینیم .بین کنشگران سیاسی هم امثال اقای خزعلی ویا تاجیک نادرند که جان خود را به خطر می اندازند.ولی اینکه این شجاعت تا کجا باید کار کند موضوع بحث دیگریست.
من خودم روش آقای مهدی خزعلی را در کنشگری سیاسی ابدا نمی پسندم ، زیرا برخورد عقیدتی و ایدئولوژیک با حکومت ها را شایسته نمی دانم و معتقدم عقیده نباید برتر از جان انسانها بنشیند و این ناشی از تفکر انسان عصر معاصر است که ما نیز لاجرم از آن متاثریم.
در حقیقت نگاه من به حکومتها سیاه و سفید نیست ، یعنی فکر اینطور فکر نمی کنم که طرف مقابل یزید زمان است و حالا این برند سازی مرحوم شریعتی از واقعه عاشورا را پیگیری کنم که” کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا”….
هر چند حاکمیت مستقر در ایران از نظر فقه شیعی یکی از مسئله دشوارترین نوع حکومتهاست ، ولی دستاویز کردن این امر و به این دلیل با این نوع حکومت درپیچیدن از نظر من قطعا غلط و حتی خطرناک است.
باری ! هر سیستمی آنتروپی خود دارد و با پیمودن دوره شروع ، قوت و زوال خود نابود می شود ، ولی مهمتر از سرنگون شدن سیستم ها ، کند کردن سرعت این زوال است و آگاه کردن توده های مردم به روش های بهتر حکومتداریست.
بله ! درست متوجه شده اید از نظر من موج سوم اصلاح طلبی در سپهر سیاسی کشور باید در حفظ حکومت واصلاح وضع موجود بکوشد ، زیرا تاریخ نشان داده است بهترین نتایج در امر حکومتداری و اصلاح آن هیچ ارتباطی با انقلاب و سرنگونی حکومتها ندارد و چه بسا در پی سرنگونی یک نظام حاکم ، نظام جایگزین بسی فاسدتر باشد.خاصه آنکه اصلاح گران انقلابی عموما پس از پیروزی این را حق مسلم خود می دانند که دهان مخالفین را بهر دلیلی ببندند.
در مقایسه بین دو شخصیت تاریخی یعنی محمدرضا پهلوی و اقای خمینی( ره) اگر این مقایسه ها لازم باشد باید بگویم مهمترین خصلت بارز و افتراقی بین این شخصیت ها تهور و شجاعت مثال زدنی مرحوم امام ( ره) است که موجب می شود او بر محمد رضا پهلوی تفوق یابد.
مسلما اگر مرحوم امام می خواست همین انقلاب را زمان رضاشاه بکند، شکست می خورد. همانطور که مرحوم مدرس شکست خورد.زیرا رضاشاه هم بدلیل بنیانگذار بودن کاریزماتیک بود وهم بسیار شجاع و یک دنده.( هر چند کاریزمای او متفاوت از نوع کاریزمای مرحوم امام ( ره) می باشد.)
حالا این حقیرهر چه رصد می کند ببیند وفکر می کند که چرا اقایان مدعی اصلاح طلبی دچار این درجه از زوال و ضعف شده اند در ایجاد یک گفتمان فراگیر برای نقد حاکمیت ، بهیچ نتیجه ای نمی رسد .
زیرا اکثر این آقایان حتی تا در زندان اوین و قزل حصار….هم نرفته اند چه برسد داغ ودرفش وغیره.مسلم برای من آنست که این پاگنده های مغز کوچیک تنها بدلیل ضعف شخصیتی و انواع مفاسد درونی است که توان کنشگری متعهدانه را ندارند.
مثلا آن آقای سیاستمدار وعضو شورای مرکزی اصلاحات که فلان خانم معروفه را زن صیغه ای خود کرده را چه به مبارزه ، اصلا حالش را ندارد.این آقایان و بعضا خانم ها که مدتهاست بی هیچ عارضه خاصی در سپهر سیاسی تاریخ معاصر ایران نامور شده اند تنها ویژگی که دارند طلب کاریشان است از من وشما.حالا به چه دلیل من نمی دانم ؟ اتفاقا همین ها هستند که مبدع انواع رانت ها و حقوق های نجومی هم می باشند.
از من بپرسید من صادق خلخالی را به بیشتر این اصلاح طلبان ترجیح می دهم ، زیرا حداقل او در حرف و عمل یکی بود.
گفته اند که اصلاحات مدتهاست که در کشور ما مرده است ، من به شما می گویم آنچه که بعنوان اصلاح طلبی می شناسیم هم طفل نامشروع و ناقص الخلقه ایست که در شبی سرد وزمستانی مرده بدنیا آمده است .
و ما نمی خواهیم مرگ او را باور کنیم.از همین روست که اصرار دارم بجای آنکه هی از زیر بارون برویم زیر ناودان و امثال خاتمی و موسوی و موضوع حصر و….علم کنیم بعنوان نسل تازه اصلاح طلبی موج سوم اصلاحات را پی بیافکنیم.
اشتباه نکنید برای اینکار هیچ نیازی به وارد شدن درساختار مدیریتی و حکومتی نیست ، بالعکس من مصرم که فعالیتهای فکری و اندیشه ای به دقت باید از کنشگری های فعالانه سیاسی تفکیک داده شوند تا گرفتار انواع مصلحت ها نگردند.
ما در ایندوره بمعنای واقعی کلمه نیاز به « روشنفکر» داریم ، کسانیکه « نه » گفتن را با صراحت و شجاعت ودر همه جا بلد باشند.
جارستان: انتشار یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای می باشد.
برچسب ها :علی_دادخواه ، یادداشت
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰