✍️الهام فخاری؛
بیحسی جمعی

جارستان: مردمی که زمانی با تبوتاب، خبرهای نابرابریها و رویدادها را دنبال میکردند، امروز واکنششان به مسائل مهم اجتماعی بیتفاوتی یا سکوت است. پیشتر از اینها گفتن و نوشتن درباره فاجعهها مانند آلودگی هوا، ویرانیها یا چگونگی زندگی کودکان کار، گویی دل مردم را میسوزاند، سخن بر زبانشان میآورد و واکنش در پی داشت؛ اکنون اما انگار این چالشها بخشی از زندگی روزمره پذیرفته شدهاند و واکنش مردم به آنها سرد و کمجان است. حتی شنیدن خبر اختلاسهای کلان هم واکنش چندانی در پی ندارد. این کمواکنشی یا بیتفاوتی اجتماعی را باید در فرسودگی روانی مردم که دارد روز به روز ژرفتر و زیادتر میشود، جستوجو کرد: سالهاست سیلاب بیامان تنش و بحران، نفس جامعه را بریده است. راهبردها نامناسب، روشها ناکارا و خطاها فراوان، در چنین وضعیتی توان، انگیزه و انرژی برای اعتراض یا حتی سوگواری وجود ندارد. نشانههای این وضعیت را در گفتار افراد میتوان سنجید: امروز بارها جملههایی چون «دیگر فایدهای ندارد»، «همیشه که همین بوده» و «کاری از دست ما برنمیآید» را میشنویم.
صورت مساله این است که بحرانها دیگر استثنا نیستند بلکه بخشی از واقعیت زندگی ما شدهاند اما قضیه این است که موجود زنده در شرایط همواره تحریک زیاد و بحران همیشگی، کارکردهای زیستی خود را به تدریج از دست میدهد. مساله مهم دیگر، ناامیدی، بیآیندگی و بیافقی جمعی است. امروز خیلیها باور دارند، اصلاحگر راستین نایاب است و کوششهای پراکنده کارگر نیست، انقلاب پرهزینه و بینتیجه است و مهاجرت هم برای بسیاری از مردم شدنی نیست. هنگامی که از نظر شناختی چشماندازی به آینده نداریم، امید تغییر کمرنگ و به رؤیایی خاموش بدل میشود که زیر خاکستر روزمرگی کمجان شده است.
آفرینش رویاهای ممکن در ادبیات و هنر، افق امید را روشن میکند. هر جا نهادهای رسمی نتوانستهاند دلها را جلا دهند، سازمانهای مردمنهاد، کنشگران محلی و هنرمندان میتوانند شکافها را دوباره ترمیم کنند. تئاتر خیابانی و موسیقی و باهم بودنهای خانوادگی و دوستانه فرصتی برای شکستن سکوت اجتماعی و یادآوری توان مقاومت ما هستند. فراموش نکنیم، بیتفاوتی امروز ما برآمده از فشردگی و فراوانی بحرانها و کاهش امید است نه رضایت به وضع موجود. اگر بار دیگر فرصتی برای گفتوگوی همدلانه و روایتگری جمعی فراهم آید، خواهیم دید مردم دوباره جان میگیرند و از پس سختترین چالشها برمیآیند. هنوز در دل ما جرقه امید هست؛ کافی است فرصتی برای شعلهور شدن یابد تا این سکون مرگآور بشکند و آغازی نو روشن شود. همانگونه که تاریخ نمونههای امیدبخش دارد، ما نیز میتوانیم بازسازی شویم.
برچسب ها :الهام فخاری ، بی حسی جمعی ، جارستان ، خبر رشت ، خبر گیلان ، رشت ، رشت_سحرخیزفومنی ، روانشناسی ، سحرخیز_رشت ، سحرخیز_وکیل ، علیرضا_سحرخیز ، گیلان ، وکیل_سحرخیز ، وکیل_علیرضا_سحرخیز
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰