تاریخ انتشار : یکشنبه 14 مرداد 1403 - 11:38
کد خبر : 128210

یادداشت مشترک دو چهره سیاسی درباره نفوذ موساد در ایران

یادداشت مشترک دو چهره سیاسی درباره نفوذ موساد در ایران
فیاض زاهد و محمد مهاجری در یادداشتی مشترک در روزنامه اعتماد نفوذ موساد در ایران تحلیل کردند . نکته جالب اینکه این دو ، از گرایش سیاسی متفاوت هستند

جارستان:فیاض زاهد و محمد مهاجری در یادداشتی مشترک در روزنامه اعتماد نفوذ موساد در ایران تحلیل کردند . نکته جالب اینکه این دو ، از گرایش سیاسی متفاوت هستند

 

در یادداشت فیاض زاهد و محمد مهاجری با عنوان گاه طعنه نیست می خوانیم :چندسال قبل از ترور شهید فخری‌زاده، سردار علایی می‌گفت اسراییلی‌ها در ایران جاسوس و نفوذی دارند و بعضی اتفاقات آن دوره را هم منتسب به آنها می‌کرد.

 

حجت‌الاسلام علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی نیز دو سال پیش همین موضوع را با نگرانی عریان‌تری مطرح کرد و به مسوولان هشدار داد از خطر نفوذی‌ها مطلع شوند و بر جان خود بترسند. او حتی گام را فراتر نهاد و گفت این نفوذها دو دلیل دارد: ایجاد سیستم‌های اطلاعاتی موازی و مشغول شدن نیروهای امنیتی به چهره‌های سیاسی داخلی و خودی و نتیجتا غفلت از نفوذی‌های واقعی.

 

دیگرانی هم بوده‌اند که در تحلیل‌های خود، درباره نفوذ سخن گفته‌اند. اما دو چهره نظامی – امنیتی که در بالا از آنها یاد شد، موضوع را با اطلاع و کد مطرح کرده‌اند.

 

البته برخی از بازیگران سیاسی نیز بسته به اینکه در کدام اردوگاه قرار دارند، رقیب سیاسی خود را به نفوذی بودن متهم کرده‌اند که فعلا در این مقام جای پرداختن به آن نیست. گویندگان چنین حرف‌هایی معمولا نیابتی وارد میدان می‌شوند و وظیفه‌ای دارند که منحصر به مقطعی خاص است.

 

پس از ماجرای ترور ناجوانمردانه شهید اسماعیل هنیه توسط رژیم صهیونیستی، گمانه‌ها و تحلیل‌ها و «دیدید گفته بودیم؟»ها دوباره سر باز کرد. نمی‌توان منکر شد بسیاری از این انتقادات و اعتراضات، وارد است اما این پرسش پیش می‌آید که زیر سوال بردن سیستم امنیتی – اطلاعاتی کشور و متهم کردن آنها به اینکه نفوذی‌ها بین خودتانند، چه دردی را دوا می‌کند و چه پیامی دارد؟

 

لابد باید صبر کرد تا دستگاه‌های امنیتی اطلاعات بیشتری منتشر کنند و البته طبیعی است بسیاری از آنچه در این زمینه‌ها به دست می‌آید به دلیل چسبندگی‌اش به تهدیدات امنیتی قابلیت آشکار شدن نداشته باشد. در همین حال حمله به دستگاه‌های امنیتی کشور و تضعیف موقعیت و روحیه آنها و کاهش اعتماد عمومی به این نهادها می‌تواند حلقه‌ای از سناریوهای اسراییلی‌ها برای جنگ روانی تازه باشد.

 

شهادت دانشمندان هسته‌ای در سال‌های گذشته و حملات گاه و بیگاه به اهداف استراتژیک در ایران نشانگر وجود رخنه در سیستم امنیتی کشور است اما نباید فراموش کرد در بسیاری از موارد نیز هوشمندی و تبحر اطلاعای‌ها از خسارات متعددی جلوگیری کرده و نیز ضربات سنگینی به سرویس‌های اطلاعاتی دشمن وارد شده است.

 

تیزهوشی سیاسی اصحاب سیاست و رسانه ایجاب می‌کند که مراقب سناریوهای حریف باشند و هر نارسایی امنیتی را دستاویزی برای زیر سوال بردن اعتبار کل نظام امنیتی نکنند. آنچه وزیر اسبق اطلاعات بیان کرده و به آن اشاره شد، حتما یک اشکال بزرگ است و حتی تحلیل بدبینانه‌اش این است که سرگرم کردن دستگاه اطلاعاتی امنیتی به فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، دست فرمان سرویس‌های بیگانه است؛ اما اکنون و در حالی که رهبر حماس در تهران به شهادت رسیده، طرح این موضوع و طعنه زدن به نیروهای امنیتی، راه انحرافی محسوب نمی‌شود؟ بگذاریم مسوولان به پدیده فعلی با حساسیت رسیدگی کنند. وقت مناسب برای رخنه‌یابی و نقصان‌ها پیش خواهد آمد به شرطی که برای چنین آسیت‌شناسی مانع‌تراشی نکنند .

 

اما چرا اسراییل غاصب در این مقطع دست به این جنایت زد؟

 

بر اساس برخی گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌هایی که برای مخاطبان بیگانه نیست؛ دولت نژادپرست احتمالا امکان ترور شهید اسماعیل هنیه را در ترکیه و قطر نیز داشت. هرچند گویا چند بار هم دست به این کار زده بودند، اما عملیات ناموفق بود؛ اما این به معنای ناتوانی مطلق این رژیم نیست. سرویس جهنمی اسراییل در کشورهای عراق، سوریه، لبنان، اردن، ایران و مصر و البته در ادامه داستان المپیک مونیخ در برخی کشورهای اروپایی اهداف انسانی خود را مورد حمله قرار داده بود.

 

در داستان شهادت مغنیه برخی ادعاها گویاست آنها به مدت ۱۰ سال اطلاعات دقیقی از عماد مغنیه داشته‌اند. پس معنای این تحلیل آن است که بپذیریم این رژیم هدف متفاوت‌تری را در ایران دنبال می‌کرد.

 

دولت مسعود پزشکیان دو‌ هدف استراتژیک را دنبال می‌کند. ایجاد اجماع داخلی و حل بحران بین المللی و رفع تحریم‌ها.

 

اتفاقات ناشی از جنبش مهسا و قهر بخش‌های مهمی از جامعه با روش‌های متعارف سیاسی، همه علاقه‌مندان به کشور را به این نتیجه رسانده بود که باید توافقی عمومی و استراتژیک صورت پذیرد. فلسفه عمومی انتخاب پزشکیان این راهبرد را تایید می‌کند.

 

در بخش بین المللی گفت‌وگوهای ایران و امریکا وارد دالان مهمی شده بود. حال این اقدام تروریستی درصدد بود تا دولت پزشکیان را با بحران عمیقی روبه‌رو کند. هدف ترور، تغییر راهبردهای ملی و حاکمیتی در ایران است. نتانیاهو ضمن آنکه با گسترش جنگ هم به ماندگاری خودش کمک می‌کند، درصدد است گفت‌وگوهای ایران و امریکا را به محاق برد. آنها به این دل بسته‌اند که اگر سطح انتظارات را با عوامل نفوذی بالا ببرند، ایران مجبور به واکنشی گسترده خواهد شد. دولت‌های غربی و امریکا مجبور به حمایت سنتی از اسراییل هستند. لذا سطح تنش به اسراییل محدود نمی‌شود. این امر حداقل به مدت دو سال هر گونه حل بحران‌های بین المللی و تحریم را به عقب خواهد انداخت. اگر دولت ایران با درک این تله بخواهد در حد انتظارات تحریک کننده نفوذی‌ها عمل نکند، سطح دعوا و تنش داخلی افزایش خواهد یافت و فرضیه دولت وفاق ملی به هوا خواهد رفت. دشمنان این کشور توفیق‌شان در شکست دولت پزشکیان است. آنها اگر بتوانند بر مناسبات حاکمیت و دولت تاثیر بگذارند با تحریک نیروهای افراطی (چه مستقیم چه با تله فریب) استراتژی اول حل تعارضات درونی که مورد خواست همه نیروهای سیاسی و مقامات عالیرتبه کشور است را عقیم می‌گذارند. دولت درگیر دعواهای تصنعی شده، ضریب ارتقای سطح مودت و همکاری‌های ملی کاهش می‌یابد. از آن سو اگر بخواهد وارد جنگ گسترده شود، فرصت سرمایه‌گذاری و رفع تحریم از ایران گرفته می‌شود. گسترش جنگ به برآمدن ترامپ هم کمک می‌کند. این بزرگ‌ترین رویای قصاب تل آویو است.

 

از سویی افزایش تنش میان ایران و غرب، به نفع روسیه نیز خواهد بود. زیرا دو سود عمده برای روسیه خواهد داشت. داستان اوکراین همچنان از اولویت خارج خواهد شد. از سویی امکان حل و فصل منازعات ایران و غرب به محاق خواهد رفت.

 

اما آیا این تحلیل بدان معناست که نباید با اسراییل برخورد کرد؟ پاسخ منفی است؛ ایران باید توازن بهم خورده را بازگرداند. اما سخن در چگونگی ضربه استراتژیک است. ایران می‌تواند با دامنه‌ای از اقدامات اسراییل را از اقدام خود پشیمان کند. در آینده نیز هزینه تداوم چنین اقداماتی را افزایش بدهد. یکی از مجموع اقدامات هیبریدی می‌تواند افزایش فشارهای دیپلماتیک باشد. فشار بر استفاده از ظرفیت‌های دیپلماتیک، با اعزام نمایندگانی از سوی ایران به کشورهای عربستان، ترکیه، مصر، اتحادیه عرب، کشورهای چین و روسیه و اتحادیه اروپا باشد.

 

ایران می‌تواند با همکاری متحدان خود در زنجیره‌ای از عملیات سایبری، تحریک اجتماعی در سرزمین‌های اشغالی، عملیات روانی، حمله موثر نظامی هدفمند با محوریت حذف فیزیکی برخی عوامل دولت اشغالی یا حملات هدفمند به اقدام اسراییل پاسخ دهد. هم رژیم را تنبیه، جنگ روانی را گسترش و هم امکان سوءاستفاده نتانیاهو را ندهد.

 

ایران باید به بازسازی دو اقدام داخلی راهبردی همت بگمارد. همراهی و درک درخواست‌های مردمی که در این انتخابات به پزشکیان رای دادند، دوم بازسازی و شناسایی و ترمیم حفره‌های امنیتی.دستگاه‌های امنیتی نیازمند نگاهی اطلاعاتی است. خوب است از تجربه موفق مدیریت جناب یونسی در دولت خاتمی بهره برد. متاسفانه تمرکز بر حذف و محدودیت منتقدان و فرصت دادن به ریاکاران و نوکیسه‌گان و متظاهران، سیستم را از متخصصان وطن‌پرستان و ایران‌دوستان محروم و تمرکز بر نگاه وفادارانه و ایدئولوژی‌گرا را فرصتی برای نفوذ دین به دنیافروشان قرار داده است. سیستم امنیتی ما باید به علمی کردن و تخصصی شدن سیستمی روی بیاورد. تمرکز خود را از منتقدان برداشته به فکر مواجهه با دشمنان ایران باشد. مثلا چه ضرورتی دارد در حالی که همه به ندای همدلی نیازمندیم، جوانی را تنها به دلیل خواندن ترانه‌ای به زندان بفرستیم؟! اینها به همدلی و پسند اجتماعی و ملی کمکی نمی‌کند. ایران نیازمند تمرکز بر اهداف راهبردی خود است؛ این مهم‌ترین لطمه‌ای است که به اسراییل می‌زنیم.

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.