جارستان-رابطه دختر و مرد متاهل در پارک به تجاوز ختم شد دختر جوان که با حرف های عاشقانه مرد متاهل میانسال فریب خورد مورد تجاوز قرار گرفت .
دختران ایرانی که به سرعت احساسی میشوند باید از وجود گرگ های عاشق صفت حفظ کنند تا زندگیشان به تباهی نکشد .
رابطه دختر و مرد متاهل خوش چهره که آشنایی آنها در یک پارک و با دور از چشم خانواده اتفاق افتاد به تجاوز به دختر و تباهی زندگی دختر ختم شد .
دختر جوان که فریب حرف های عاشقانه و چهره جذاب مرد میانسال را خورده بود با اعتماد به وی به خانه اش رفت اما مرد با تجاوز به دختر زندگیش را به تباهی کشاند .
تجاوز مرد متاهل به دختر پس از بیهوش کردن دختر با شربتی که به وی داده شده بود صورت گرفت تا نتیجه اعتماد دختر را ببیند .
مریم دخترجوان اغلب روزها به بوستانی نزدیک خانهشان در یکی از محلههای شمال شهر می رفت تا کمی قدم زده باشد و روزنامه و مجله بخواند .
دخترجوان یک روز که درحال قدم زدن بود به طوراتفاقی با مردی به نام کیارش آشنا شد. مرد میانسال خوش چهره، توجه مریم را حسابی جلب کرده بود.
چند روز پس ازاین آشنایی کیارش که خود را مجرد معرفی کرده بود به دختر جوان ابراز علاقه کرد. رابطه آنها هر روز صمیمیتر میشد تا اینکه کیارش ازعشق وعلاقه شدید به مریم سخن گفت واز او خواستگاری کرد.
چندی بعد هم کیارش، دخـــــــترجوان را به بهانه آشنایی با خانوادهاش به خانه دعوت کرد. مریم پس ازشنیدن این پیشنهاد به فکر فرو رفت اما سرانجام با شنیدن حرف های عاشقانه مرد مورد علاقهاش قبول کـــــــرد که به دیدن خانواده کیارش برود، اما زمانی که دختر جوان وارد خانه آنها شد هیچکس را آنجا ندید.
دختر جوان
اما همان موقع کیارش به اوگفت: پدرومادرش برای چکاب به بیمارستان رفتهاند وخیلی زود بازمی گردند. بعدهم بلافاصله به سراغ یخچال رفت وازمریم با یک لیوان شربت پذیرایی کرد، اما همین که دختر جوان شربت را نوشید از هوش رفت و وقتی هم به هوش آمد تازه متوجه شد در دام یک شیطان صفت افتاده است.
این درحالی بود که کیارش با تهدید ازاو خواست به رابطهاش ادامه دهد و فکرشکایت راهم ازسرش بیرون کند.اما مریم که زندگیاش را تباه شده میدید خیلی سریع به دادسرای جنایی تهران رفت و از او شکایت کرد.
بدین ترتیب پروندهای در شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و بازپرس آرش سیفی دستور بازداشت متهم را صادر کرد. وی پس از دستگیری گفت: «زمانی که با مریم در پارک آشنا شدم به او دل بستم و تصمیم گرفتم به هرشکل ممکن با او ازدواج کنم.
اما چون متأهل بودم میدانستم که مریم با اطلاع ازاین موضوع بیشک پاسخ منفی به من میدهد. برای همین او را به بهانهای به خانهام دعوت کردم تا مجبور شود با من ازدواج کند!»
با اعترافهای کیارش، او روانه بازداشتگاه شد تا تحقیقات در این خصوص ادامه یابد.
اولی ها
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰